اینجا عشق ممنوع است «پارت۱۴»
مایکی:دستتو بیار.
دستمو بردم جلو و دستمو گرفت.یخ رو گذاشت رو دستم و برای چند دقیقه نگه داشت،بعد یخ رو برداشت و دستمو پانسمان کرد.دستمو از دستش بیرون کشیدم و ب دستم نگاه کردم.لبخند زدم.
ساکورا:ممنونم.
متقابلاً لبخند زد.
مایکی:خواهش
گوشیم زنگ خورد.میتسویا بود.جواب دادم.
ساکورا:الو؟
میتسویا:آلو ساکورا معلومه کجایین.
ساکورا:اوه ببخشید،الان میایم.شما کجا هستین؟
میتسویا:به مایکی بگو جای دیگه هستیم میفهمه خودش.
ساکورا:باشه الان میایم،خداحافظ.
قطع کردم.
ساکورا:مایکی،پاشو بریم، میتسویا گفت جای دیگه هستیم.
مایکی:گرفتم،بریم.
بلند شدیم و حرکت کردیم سمت جایی که موتور پارک بود.رسیدیم و مایکی دوتا دسته ها رو گرفت و جک رو زد بالا و موتور رو همینجور که خاموش بود هول داد.
مایکی:نزدیکه بیا بریم.
رفتیم تا رسیدیم به ی جا ک پر از کافه و رستوران بود.کنارشون میز های بزرگ گرد از جنس چوب بود.چشم انداختیم تا بچه ها رو دیدیم.انگشت اشاره گرفتم.
ساکورا:مایکی اونجا هستن.
دستمو بردم جلو و دستمو گرفت.یخ رو گذاشت رو دستم و برای چند دقیقه نگه داشت،بعد یخ رو برداشت و دستمو پانسمان کرد.دستمو از دستش بیرون کشیدم و ب دستم نگاه کردم.لبخند زدم.
ساکورا:ممنونم.
متقابلاً لبخند زد.
مایکی:خواهش
گوشیم زنگ خورد.میتسویا بود.جواب دادم.
ساکورا:الو؟
میتسویا:آلو ساکورا معلومه کجایین.
ساکورا:اوه ببخشید،الان میایم.شما کجا هستین؟
میتسویا:به مایکی بگو جای دیگه هستیم میفهمه خودش.
ساکورا:باشه الان میایم،خداحافظ.
قطع کردم.
ساکورا:مایکی،پاشو بریم، میتسویا گفت جای دیگه هستیم.
مایکی:گرفتم،بریم.
بلند شدیم و حرکت کردیم سمت جایی که موتور پارک بود.رسیدیم و مایکی دوتا دسته ها رو گرفت و جک رو زد بالا و موتور رو همینجور که خاموش بود هول داد.
مایکی:نزدیکه بیا بریم.
رفتیم تا رسیدیم به ی جا ک پر از کافه و رستوران بود.کنارشون میز های بزرگ گرد از جنس چوب بود.چشم انداختیم تا بچه ها رو دیدیم.انگشت اشاره گرفتم.
ساکورا:مایکی اونجا هستن.
۲.۲k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.