پارت ۱۱
ویو ا.ت
در اتاقش رو باز کردم. دیدم هنوز خوابه. رفتم نشستم کنار سرش.
ا.ت. کاش میدونستی داری با قلبم چیکار میکنی. کاش میدونستی هنوز عاشقتم. کاش میدونستی چقدر وقتی بهم گفتی هرز.ه از خودم نا امید شوم. هرزه گفتنو از هر کسی انتظار داشتم حتی از کوک اما از تو نه. نمیدونم چرا اما هر کاری که میکنم نمیتونم از ذهنم بیرونت کنم
جیمین. پس هنوزم دوسم داری نه؟
ا.ت. چی؟ تو بیدار بودی؟
جیمین. هوم
ا.ت. نه بابا به یکی دیگه بودم
جیمین. ا.ت منو ببخش که دیشب اونطوری باهات حرف زدم. ببخشید ا.ت دست خودم نبود. لطفا یه فرصت دیگه بهم بده خواهش میکنم
ا.ت. هوم باشه
جیمین. باشه؟؟ یعنی الان واقعا گفتی باشه؟ به همین راحتی؟
ا.ت. من بخشیده بودمت فقط میخواستم خودت به زبون بیاری
جیمین. پس الان تو رابطه ایم؟
ا.ت. آره ( لبخند )
جیمین. بیا منو گاز بگیر ببینم خوابم یا بیدار
ا.ت. رفتم و گوششو گاز گرفتم
ا.ت. بیداری ( خنده )
جیمین. آی درد گرفت نکن بابا
ا.ت. خودت گفتی به من چه؟
همون موقع بابای جیمین از در اومد تو
جیمین. تو اینجا چیکار میکنی؟ ( سرد )
جون وو. اومدم پسرمو ببینم
جیمین. برای بار هزارم به من نگو پسرم ( عصبی )
جون وو. جیمین بس کن این بچه بازی ها رو
جیمین. بچه بازی؟ کدوم بچه بازی؟ انتظار داری وقتی دیدم رو عشقت به مامان و قولی که وقتی داشت میمرد بهش دادی به راحتی پا گذاشتی چیکار کنم؟ بیام قربون صدقت برم؟
جون وو. جیمین من و تو هنوز پدر و پسریم
جیمین. برام مهم نیست. الانم از اینجا برو. اصلا تو چرا اومدی اینجا؟
جون وو. پدربزرگت حالش خوب نبود آوردیمش بیمارستان که دیدم تو هم اینجایی
جیمین. خب دیگه میتونی بری ( سرد )
جون وو رو به ا.ت. دخترم ازش مراقبت کن اون واقعا عاشقته
ا.ت. مثل چشمام
جون وو از اتاق رفت بیرون
ا.ت. این چه کاری بود کردی؟
جیمین. تو شروع نکن
ا.ت. ندیدی بابات چطوری نگرانت بود؟
جیمین. اینا همش فیلمه ( عصبی )
ا.ت. چطور دلت میاد؟
جیمین. وقتی هیچی نمیدونی چیزی نگو ( صدای نسبتا بلند )
ا.ت. خب پس بهم بگو تا بدونم ( ایشون هم با صدای بلند )
جیمین. همه چیو از صحبت های پدربزرگش تا فروختن سهام براش گفت
ا.ت. * شکه شده *
جیمین. حالا فهمیدی چرا اینکارو کردم؟
ا.ت. احساس میکنم پشیمونه
جیمین. پارک جون وو و پشیمونی؟ هه ( پوزخند ) تو خواب ببینی اون پشیمون میشه
ا.ت. یه فرصت دیگه بهش بده
جیمین. دیگه فرصتی وجود نداره
ا.ت. من یه فرصت بهت دادم. فکر کن اگه نمیدادم چطوری میشد؟ الان پدرتم توی همون شرایطه
جیمین. نه نمیتونم
ا.ت. جیمین به خاطر من
جیمین. باشه
در اتاقش رو باز کردم. دیدم هنوز خوابه. رفتم نشستم کنار سرش.
ا.ت. کاش میدونستی داری با قلبم چیکار میکنی. کاش میدونستی هنوز عاشقتم. کاش میدونستی چقدر وقتی بهم گفتی هرز.ه از خودم نا امید شوم. هرزه گفتنو از هر کسی انتظار داشتم حتی از کوک اما از تو نه. نمیدونم چرا اما هر کاری که میکنم نمیتونم از ذهنم بیرونت کنم
جیمین. پس هنوزم دوسم داری نه؟
ا.ت. چی؟ تو بیدار بودی؟
جیمین. هوم
ا.ت. نه بابا به یکی دیگه بودم
جیمین. ا.ت منو ببخش که دیشب اونطوری باهات حرف زدم. ببخشید ا.ت دست خودم نبود. لطفا یه فرصت دیگه بهم بده خواهش میکنم
ا.ت. هوم باشه
جیمین. باشه؟؟ یعنی الان واقعا گفتی باشه؟ به همین راحتی؟
ا.ت. من بخشیده بودمت فقط میخواستم خودت به زبون بیاری
جیمین. پس الان تو رابطه ایم؟
ا.ت. آره ( لبخند )
جیمین. بیا منو گاز بگیر ببینم خوابم یا بیدار
ا.ت. رفتم و گوششو گاز گرفتم
ا.ت. بیداری ( خنده )
جیمین. آی درد گرفت نکن بابا
ا.ت. خودت گفتی به من چه؟
همون موقع بابای جیمین از در اومد تو
جیمین. تو اینجا چیکار میکنی؟ ( سرد )
جون وو. اومدم پسرمو ببینم
جیمین. برای بار هزارم به من نگو پسرم ( عصبی )
جون وو. جیمین بس کن این بچه بازی ها رو
جیمین. بچه بازی؟ کدوم بچه بازی؟ انتظار داری وقتی دیدم رو عشقت به مامان و قولی که وقتی داشت میمرد بهش دادی به راحتی پا گذاشتی چیکار کنم؟ بیام قربون صدقت برم؟
جون وو. جیمین من و تو هنوز پدر و پسریم
جیمین. برام مهم نیست. الانم از اینجا برو. اصلا تو چرا اومدی اینجا؟
جون وو. پدربزرگت حالش خوب نبود آوردیمش بیمارستان که دیدم تو هم اینجایی
جیمین. خب دیگه میتونی بری ( سرد )
جون وو رو به ا.ت. دخترم ازش مراقبت کن اون واقعا عاشقته
ا.ت. مثل چشمام
جون وو از اتاق رفت بیرون
ا.ت. این چه کاری بود کردی؟
جیمین. تو شروع نکن
ا.ت. ندیدی بابات چطوری نگرانت بود؟
جیمین. اینا همش فیلمه ( عصبی )
ا.ت. چطور دلت میاد؟
جیمین. وقتی هیچی نمیدونی چیزی نگو ( صدای نسبتا بلند )
ا.ت. خب پس بهم بگو تا بدونم ( ایشون هم با صدای بلند )
جیمین. همه چیو از صحبت های پدربزرگش تا فروختن سهام براش گفت
ا.ت. * شکه شده *
جیمین. حالا فهمیدی چرا اینکارو کردم؟
ا.ت. احساس میکنم پشیمونه
جیمین. پارک جون وو و پشیمونی؟ هه ( پوزخند ) تو خواب ببینی اون پشیمون میشه
ا.ت. یه فرصت دیگه بهش بده
جیمین. دیگه فرصتی وجود نداره
ا.ت. من یه فرصت بهت دادم. فکر کن اگه نمیدادم چطوری میشد؟ الان پدرتم توی همون شرایطه
جیمین. نه نمیتونم
ا.ت. جیمین به خاطر من
جیمین. باشه
۳.۷k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.