مرحله پنجم اعزاداری پارت 74
مرحله پنجم اعزاداری پارت 74
ــــــــ عصر ساعت 7 ــــــــ
ویو ات
با جیهیون رفتم خونش و یه سری دروبین گذاشتیم لبتاپ و اینا رو هم بردیم داخل اتاق زیر شیم دونی
جیهیون ـ اینجا سختت نیس؟
ـ نه بابا اوکیم، ادرسو که براش فرستادی؟
جیهیون ـ اره فرستادم
ـ هومم خیلی خب
اومدم بشینم پشت لبتاپ که جیهیون دستمو گرفت و منو کشوند تو بغلش
جیهیون ـ ازت ممنونم
منم بغلش کردم
بعد از چند دقیقه جدا شدیم
جیهیون ـ من برم هرچی لازم داشتی بهم بگو یه جوری واست انجام میدم
ـ باشه
جیهیون رفت زنگ به ساکورا زدم که باز از ایل سونگ و چول سو بپرسه دایچی و آساهی هم همین اطراف میپلکیدن که اگه یه اتفاقی افتاد تو محل باشن
ویو جیهیون
تا رسیدم پایین زنگ خونه خورد و درو باز کردم
جسیکا بود احوال پرسی کردم باهاش بعد نشستیم روی کاناپه
جسیکا ـ چه خونه ی قشنگی
ـ مرسی، با سلیقهدی خودم چیدمش
ات ـ دروغ نگو، همش نظر من بود
جسیکا ـ هووم که اینطور
ـ الان گشنته؟
جسیکا ـ نه هنوز
ـ من برم لباسمو عوض کنم بیام
جسیکا ـ اوکی
رفتم تو اتاق و لباسمو عوض کردم اومدم پایین که دیدم جسیکا نیست که صدای پیانو رو شنیدم و سریع رفتم سمت پیانو
ویو ات
جیهیون ـ داری چیکار میکنی؟*با لحن عصبی*
جسیکا ـ هیچی فقط یه یکی از دکمه هاشو فشار دادم
اشکام بیخود داشتن سراریز میشدن، شایدم بیخود نبود چون واقعا روش حساس بود، اما الانن روی اون پیانو کوفتی حساسه؟
میکروفنم رو قطع کردم
ـ هنوزم فک میکنی ما با همیم؟
ویو جیهیون
ـ میدونی من چقد روی این حساسم؟
جسیکا ـ ببخشید
ـ باشه مشکلی نیس نمیخواد خودتو ناراحت کنی
جسیکا ـ باشه
ــــــــ عصر ساعت 7 ــــــــ
ویو ات
با جیهیون رفتم خونش و یه سری دروبین گذاشتیم لبتاپ و اینا رو هم بردیم داخل اتاق زیر شیم دونی
جیهیون ـ اینجا سختت نیس؟
ـ نه بابا اوکیم، ادرسو که براش فرستادی؟
جیهیون ـ اره فرستادم
ـ هومم خیلی خب
اومدم بشینم پشت لبتاپ که جیهیون دستمو گرفت و منو کشوند تو بغلش
جیهیون ـ ازت ممنونم
منم بغلش کردم
بعد از چند دقیقه جدا شدیم
جیهیون ـ من برم هرچی لازم داشتی بهم بگو یه جوری واست انجام میدم
ـ باشه
جیهیون رفت زنگ به ساکورا زدم که باز از ایل سونگ و چول سو بپرسه دایچی و آساهی هم همین اطراف میپلکیدن که اگه یه اتفاقی افتاد تو محل باشن
ویو جیهیون
تا رسیدم پایین زنگ خونه خورد و درو باز کردم
جسیکا بود احوال پرسی کردم باهاش بعد نشستیم روی کاناپه
جسیکا ـ چه خونه ی قشنگی
ـ مرسی، با سلیقهدی خودم چیدمش
ات ـ دروغ نگو، همش نظر من بود
جسیکا ـ هووم که اینطور
ـ الان گشنته؟
جسیکا ـ نه هنوز
ـ من برم لباسمو عوض کنم بیام
جسیکا ـ اوکی
رفتم تو اتاق و لباسمو عوض کردم اومدم پایین که دیدم جسیکا نیست که صدای پیانو رو شنیدم و سریع رفتم سمت پیانو
ویو ات
جیهیون ـ داری چیکار میکنی؟*با لحن عصبی*
جسیکا ـ هیچی فقط یه یکی از دکمه هاشو فشار دادم
اشکام بیخود داشتن سراریز میشدن، شایدم بیخود نبود چون واقعا روش حساس بود، اما الانن روی اون پیانو کوفتی حساسه؟
میکروفنم رو قطع کردم
ـ هنوزم فک میکنی ما با همیم؟
ویو جیهیون
ـ میدونی من چقد روی این حساسم؟
جسیکا ـ ببخشید
ـ باشه مشکلی نیس نمیخواد خودتو ناراحت کنی
جسیکا ـ باشه
۳.۵k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.