درخواستی از چان:)
درخواستی از چان:)
#بنگ_چان
#بی_تی_اس
وقتی استادته و...
به تخته خیره شده بودی و با دقت به حرافای استادت که درحال آموزش دادن فصل جدیدی از کتاب شده بود گوش میدادی
از استاد مهربون و خوشتیپت اجازه گرفتی تا بری دستشویی
دستت رو بالا گرفتی و گفتی: استاد
وقتی که اولین کلمه ی جمله ات زو به زبون آوردی استادت توجهش رو داد بهت
_ بله،مشکلی پیش اومده؟
ا.ت: میتونم برم سرویس؟
_ بله برو
در کلاس رو از چارچوب جدا کردی و به سمت دستشویی حرکت کردی
وقتی رسیدی سمت دستشویی دردی که زیر شکمت بود و فکر میکردی ی درد عادیه بیشتر و بیشتر میشد
دستگیره ی در رو پایین کشیدی تا در باز شه
دستت رو گذاشتی روی شکمت و چشمات رو چند بار بخاطر درد شدیدی که زیر شکمت داشتی روی هم میفشردی
رفتی دستشویی و متوجه شدی که پریودی
.
.
ا.ت هنوزم نیومده بود به کلاس
درحالی که به بچه ها داشتم فصل جدید رو توضیح میدادم فکرم میرفت سمت ا.ت
آره درسته
من عاشق دانش آموزی که ازم ۱٠ سال کوچیکتره شدم
کم کم دیگه داشتم نگرانش میشدم
_ بچه ها من ی لحظه میرم دفتر چون کار دارم پس سر و صدا نکنین باشه؟
دانش آموز ها: باشه
سریع به سمت در کلاس رفتم و دستگیره رو پایین کشیدم و از کلاس خارج شدم
به سمت دستشویی دخترا با تمام سرعت دویدم رفتم
تقی به در زدم ولی جوابی از کسی نشنیدم
نگران شدم و دستگیره رو پایین کشیدم و به سمت ا.تی که روی زمین نشسته و دستاش رو روی شکمش گذاشته و آروم داره اشک میریزه دویدم
_ ا.ت،خوبی؟ حالت خوبه؟ چیشده؟
دیدم دامن خاکستری رنگش کمی خونی شده و فهمیدم که پریود شده
_ هیش کوچولو گریه نکن
شروع کردم به نوازش کردن موهاش
#بنگ_چان
#بی_تی_اس
وقتی استادته و...
به تخته خیره شده بودی و با دقت به حرافای استادت که درحال آموزش دادن فصل جدیدی از کتاب شده بود گوش میدادی
از استاد مهربون و خوشتیپت اجازه گرفتی تا بری دستشویی
دستت رو بالا گرفتی و گفتی: استاد
وقتی که اولین کلمه ی جمله ات زو به زبون آوردی استادت توجهش رو داد بهت
_ بله،مشکلی پیش اومده؟
ا.ت: میتونم برم سرویس؟
_ بله برو
در کلاس رو از چارچوب جدا کردی و به سمت دستشویی حرکت کردی
وقتی رسیدی سمت دستشویی دردی که زیر شکمت بود و فکر میکردی ی درد عادیه بیشتر و بیشتر میشد
دستگیره ی در رو پایین کشیدی تا در باز شه
دستت رو گذاشتی روی شکمت و چشمات رو چند بار بخاطر درد شدیدی که زیر شکمت داشتی روی هم میفشردی
رفتی دستشویی و متوجه شدی که پریودی
.
.
ا.ت هنوزم نیومده بود به کلاس
درحالی که به بچه ها داشتم فصل جدید رو توضیح میدادم فکرم میرفت سمت ا.ت
آره درسته
من عاشق دانش آموزی که ازم ۱٠ سال کوچیکتره شدم
کم کم دیگه داشتم نگرانش میشدم
_ بچه ها من ی لحظه میرم دفتر چون کار دارم پس سر و صدا نکنین باشه؟
دانش آموز ها: باشه
سریع به سمت در کلاس رفتم و دستگیره رو پایین کشیدم و از کلاس خارج شدم
به سمت دستشویی دخترا با تمام سرعت دویدم رفتم
تقی به در زدم ولی جوابی از کسی نشنیدم
نگران شدم و دستگیره رو پایین کشیدم و به سمت ا.تی که روی زمین نشسته و دستاش رو روی شکمش گذاشته و آروم داره اشک میریزه دویدم
_ ا.ت،خوبی؟ حالت خوبه؟ چیشده؟
دیدم دامن خاکستری رنگش کمی خونی شده و فهمیدم که پریود شده
_ هیش کوچولو گریه نکن
شروع کردم به نوازش کردن موهاش
۱.۸k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.