𝐛𝐚𝐝 𝐛𝐨𝐲 p17
رفتم دنبالش تا بگیرم خفه کنمش
بلاخره گرفتمش
ات: پدصگ چرا زر الکی میزنی؟؟
هانی: مگه دروغ میگم؟ :}
ات: دلم میخواد خفت کنم
هانی: وایییییییی بچه های تو و جونگکوک خیلی خوشگل میشن
ات: خفه شو الان یکی میشنوه آبروم میرههههه
کوک: بنظرم هانی راست میگه
ات: یا خدااااااااا
هانی: ببین جونگکوک هم موافقه
کوک: چرا مخالف باشم؟
هانی: نظرت چیه امروز بچه رو درست کنی؟
کوک: هومممم...ایده بدی هم نیست
ات: عههههه بی تربیتااااااا
کوک: نظر تو چیه بیب
هانی: اوووووو خوشم اومد
ات: برو باباااااا
هانی: بزور حاملش کن
ات: هانییییییی
کوک: *نگاه معنا دار به ات*
ات: چته؟
هانی: من شما دوتا مرغ عشق رو تنها میزارم 😗
ات: دلم میخواد بگیرم بکشمت
کوک: مگه قاتلی؟
ات: اهههههه
هانی رفت و کوک هم زل زده بود بهم
کوک: ات
ات: هوم؟
کوک: دوستت آدم باحالیه:)
ات: یاااااا بگیرم خفت کنممم؟؟
کوک: منم بگیرم جرت بدم
ات: مگه سگی؟
کوک: هر هر خیلی خنده دار بود
ات: مسخره
کوک: بیا بریم تو کلاس تا نزدم بکشمت
ات: باشه
داشتم پشت سر کوک راه میرفتم که دیدم چندتا از دخترا درباره یه پارتی حرف میزنن که یکیش اومد سمت ما
دختره: بعد یه مدرسه یه پارتی توی حیاط همین مدرسه داریم شما هم میاین؟
کوک: آره
و رفت کوک با یه چهره عجیبی داشت نگام میکرد
ات: یا چیه؟
کوک: قانون هارو که یادته؟
ات: بله بله کاملا یادمه
کوک: حالا فراموشش هم کنی خوش میگذره*چشمک*
ات: عمرا فراموش کنم
رفتیم تو کلاس که معلم اومد باز باید به زر زر هاش گوش کنم نمیدونم کوک چرا داره با دقت گوش میکنه شبیه خرخون ها شده
معلم: مطمئنم همتون از پارتی خبر دارین
معلم: من یه نفر رو انتخاب میکنم که حواسش به بقیه باشه که زیاد روی نکنن
معلم: عاممممم.... الکس پسرم تو حواست به همه باشه
الکس: چشم
وایییی چرا الکس رو انتخاب کرد اگه بلایی سرم بیاره چی؟ نه کوک حواسش به من هست:)
معلم رفت
کوک: هوففف تموم شد
ات: میگم کوکی
کوک: جانم؟
ات: بنظرت الکس اذیتم میکنه؟
کوک: مگه من میذارم؟
ات: ممنون
داشتم با کوک میرفتم سمت ماشین که الکس دستمو کشید و یچیزی تو گوشم گفت
الکس:.........
______________________________
۴ تا لایک ۶ تا کامنت
بلاخره گرفتمش
ات: پدصگ چرا زر الکی میزنی؟؟
هانی: مگه دروغ میگم؟ :}
ات: دلم میخواد خفت کنم
هانی: وایییییییی بچه های تو و جونگکوک خیلی خوشگل میشن
ات: خفه شو الان یکی میشنوه آبروم میرههههه
کوک: بنظرم هانی راست میگه
ات: یا خدااااااااا
هانی: ببین جونگکوک هم موافقه
کوک: چرا مخالف باشم؟
هانی: نظرت چیه امروز بچه رو درست کنی؟
کوک: هومممم...ایده بدی هم نیست
ات: عههههه بی تربیتااااااا
کوک: نظر تو چیه بیب
هانی: اوووووو خوشم اومد
ات: برو باباااااا
هانی: بزور حاملش کن
ات: هانییییییی
کوک: *نگاه معنا دار به ات*
ات: چته؟
هانی: من شما دوتا مرغ عشق رو تنها میزارم 😗
ات: دلم میخواد بگیرم بکشمت
کوک: مگه قاتلی؟
ات: اهههههه
هانی رفت و کوک هم زل زده بود بهم
کوک: ات
ات: هوم؟
کوک: دوستت آدم باحالیه:)
ات: یاااااا بگیرم خفت کنممم؟؟
کوک: منم بگیرم جرت بدم
ات: مگه سگی؟
کوک: هر هر خیلی خنده دار بود
ات: مسخره
کوک: بیا بریم تو کلاس تا نزدم بکشمت
ات: باشه
داشتم پشت سر کوک راه میرفتم که دیدم چندتا از دخترا درباره یه پارتی حرف میزنن که یکیش اومد سمت ما
دختره: بعد یه مدرسه یه پارتی توی حیاط همین مدرسه داریم شما هم میاین؟
کوک: آره
و رفت کوک با یه چهره عجیبی داشت نگام میکرد
ات: یا چیه؟
کوک: قانون هارو که یادته؟
ات: بله بله کاملا یادمه
کوک: حالا فراموشش هم کنی خوش میگذره*چشمک*
ات: عمرا فراموش کنم
رفتیم تو کلاس که معلم اومد باز باید به زر زر هاش گوش کنم نمیدونم کوک چرا داره با دقت گوش میکنه شبیه خرخون ها شده
معلم: مطمئنم همتون از پارتی خبر دارین
معلم: من یه نفر رو انتخاب میکنم که حواسش به بقیه باشه که زیاد روی نکنن
معلم: عاممممم.... الکس پسرم تو حواست به همه باشه
الکس: چشم
وایییی چرا الکس رو انتخاب کرد اگه بلایی سرم بیاره چی؟ نه کوک حواسش به من هست:)
معلم رفت
کوک: هوففف تموم شد
ات: میگم کوکی
کوک: جانم؟
ات: بنظرت الکس اذیتم میکنه؟
کوک: مگه من میذارم؟
ات: ممنون
داشتم با کوک میرفتم سمت ماشین که الکس دستمو کشید و یچیزی تو گوشم گفت
الکس:.........
______________________________
۴ تا لایک ۶ تا کامنت
۱۳.۲k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.