p16
ب:
رو نیمکت بیرون مدرسه نشسته بودم منتظر تهیونگ بودم ولی انگار نه انگار گوشی رو تو دستم گرفتم که دیدم یه پیامی اومده جیمین بود
جیمین:میگم بندی میای عصر بریم پارک؟
ب:باشه میریم جیمینی
جیمین:❤
ب: ❤
کوک:چه عاشقانع
ب:یااااا ترسوندیم
کوک:بترس فقط میگم تویی که الان (که بندایا برمیگرده سمت کوک و لباشون بهممیخوره(اینطوریه که وقتی بندایا نشسته کوک سرشو به شونه بندایا میزاره(از پشت ها)))
ب:عا عا من من
کوک:.....
ب:کوک من
کوک:(سرخ میشه و میخنده و میره)
ب:این یعنی خجالت کشید؟
ته:
رسیده بودمحیاط مدرسه همینکه شیشه رو دادم پایین کوک به بدو رفت ماشین خودش بندایا هم تو شک بود نکنه دوباره اذیتش کرد
ته:بندایا
ب:تهیونگ؟اومدی؟
ته:اره
ب:چه عجب
ب:ببینم تهیونگ تو و جیسا که یکی شیشه رو میز
ته:
شیشه رو دادم پایین جنک بود یا خدا سوتی نده
ته:چی میخوای جنک
جنک:میگم ارباب
ته:ارباب؟(نگاه وحشتناک)
جنک:رفیق تو هم از شوخی نمیفهمی
ته:اوک هرچیکاری داری
جنک :ن نه نه گفتمفقط سلامبدم
ته:ایش مسخره
ته:
گاز دادم و رفتم
ته:بندایا
ب:تهیونگ؟اومدی؟
ته:اره
ب:چه عجب
ب:ببینم تهیونگ تو و جیسا که یکی شیشه رو میزنه
رو نیمکت بیرون مدرسه نشسته بودم منتظر تهیونگ بودم ولی انگار نه انگار گوشی رو تو دستم گرفتم که دیدم یه پیامی اومده جیمین بود
جیمین:میگم بندی میای عصر بریم پارک؟
ب:باشه میریم جیمینی
جیمین:❤
ب: ❤
کوک:چه عاشقانع
ب:یااااا ترسوندیم
کوک:بترس فقط میگم تویی که الان (که بندایا برمیگرده سمت کوک و لباشون بهممیخوره(اینطوریه که وقتی بندایا نشسته کوک سرشو به شونه بندایا میزاره(از پشت ها)))
ب:عا عا من من
کوک:.....
ب:کوک من
کوک:(سرخ میشه و میخنده و میره)
ب:این یعنی خجالت کشید؟
ته:
رسیده بودمحیاط مدرسه همینکه شیشه رو دادم پایین کوک به بدو رفت ماشین خودش بندایا هم تو شک بود نکنه دوباره اذیتش کرد
ته:بندایا
ب:تهیونگ؟اومدی؟
ته:اره
ب:چه عجب
ب:ببینم تهیونگ تو و جیسا که یکی شیشه رو میز
ته:
شیشه رو دادم پایین جنک بود یا خدا سوتی نده
ته:چی میخوای جنک
جنک:میگم ارباب
ته:ارباب؟(نگاه وحشتناک)
جنک:رفیق تو هم از شوخی نمیفهمی
ته:اوک هرچیکاری داری
جنک :ن نه نه گفتمفقط سلامبدم
ته:ایش مسخره
ته:
گاز دادم و رفتم
ته:بندایا
ب:تهیونگ؟اومدی؟
ته:اره
ب:چه عجب
ب:ببینم تهیونگ تو و جیسا که یکی شیشه رو میزنه
۲۶.۵k
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.