p8
با آه ها و گرمای بدن تهیونگ بیدار شدم ...
هوا هنوز تاریک بود....
_آه...
+تهیونگ؟؟
چیشده؟
_می...میدونی کجا خوابیدی؟(لرزش)
با صداش ترسیدم....
اومدم تکون بخورم...
_آااوه نکننن...دستشو پیچید دور کمرم و محکم به خودش فشرد...
+تهیونگ...
_اهه...دارم میمیرم ات!
درد دارم ات...
+بزار بلند شم ته....
_نمیتونم...خودت بهم فشار بده...
+بزار بلند شم اول...
_باشه..فقططط آروم...
+ب..باشه...
آروم از روش بلند شدم...
اخه دختره احمق که رو تخت یکنفره با دوستپسرش میخوابه؟
+خوبی؟
_نه...(لرزش)
+من میتونم کمکت کنم؟
_تنها کسی که میتونه کمکم کنه تویی!
خیلی میترسیدم ولی بالاخره این اتفاق باید میوفتاد....
پتو رو اونور کشیدم....
با چیزی که دیدم پشمام ریختت...
+تههه...این چرا انقدر برآمده...شده؟؟
_خب عااح عا عادیه....
من من دیگه نمیتونم .....
در بیار لباساتو...
نه...خودم در میارم....
بلند شد اومد طرفم...
+ته نه!
_من الان چیکار باید بکنم هوم؟
+با...باشه....
اومد منو چسبوند به دیوار و شروع کرد به بوسیدنم....
تشنه و وحشی میبوسیدم....
نفس کم آوردم و زدم به شونش....
بدون اهمیت به من شورتکم و در اورد....
الان فقط بادیه نیم تنه و پنتی بودم....
منم همکاری کردم و شلوارشو با کمک خودش در آوردم...
خوابوندم رو تخت و کم کم شروع کردیم....
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
_اووه دیدی مال من شدی؟
+ا اره...
_درد داری عزیزم....
+اگه تو بغلم کنی و پیشم بخوابی نه...ندارم....
با این حرفم خم شد تو صورتم و اجزای صورتم و بوسید....
_خیلی قشنگی....
الان ماساژت میدم....
یه دو سه روزی درد داری....فردا صبح میریم خونه خودمون....
+ب باشه...
_بخواب عزیزم...شبت بخیر...
+دوستت دارم#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا....
هوا هنوز تاریک بود....
_آه...
+تهیونگ؟؟
چیشده؟
_می...میدونی کجا خوابیدی؟(لرزش)
با صداش ترسیدم....
اومدم تکون بخورم...
_آااوه نکننن...دستشو پیچید دور کمرم و محکم به خودش فشرد...
+تهیونگ...
_اهه...دارم میمیرم ات!
درد دارم ات...
+بزار بلند شم ته....
_نمیتونم...خودت بهم فشار بده...
+بزار بلند شم اول...
_باشه..فقططط آروم...
+ب..باشه...
آروم از روش بلند شدم...
اخه دختره احمق که رو تخت یکنفره با دوستپسرش میخوابه؟
+خوبی؟
_نه...(لرزش)
+من میتونم کمکت کنم؟
_تنها کسی که میتونه کمکم کنه تویی!
خیلی میترسیدم ولی بالاخره این اتفاق باید میوفتاد....
پتو رو اونور کشیدم....
با چیزی که دیدم پشمام ریختت...
+تههه...این چرا انقدر برآمده...شده؟؟
_خب عااح عا عادیه....
من من دیگه نمیتونم .....
در بیار لباساتو...
نه...خودم در میارم....
بلند شد اومد طرفم...
+ته نه!
_من الان چیکار باید بکنم هوم؟
+با...باشه....
اومد منو چسبوند به دیوار و شروع کرد به بوسیدنم....
تشنه و وحشی میبوسیدم....
نفس کم آوردم و زدم به شونش....
بدون اهمیت به من شورتکم و در اورد....
الان فقط بادیه نیم تنه و پنتی بودم....
منم همکاری کردم و شلوارشو با کمک خودش در آوردم...
خوابوندم رو تخت و کم کم شروع کردیم....
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
_اووه دیدی مال من شدی؟
+ا اره...
_درد داری عزیزم....
+اگه تو بغلم کنی و پیشم بخوابی نه...ندارم....
با این حرفم خم شد تو صورتم و اجزای صورتم و بوسید....
_خیلی قشنگی....
الان ماساژت میدم....
یه دو سه روزی درد داری....فردا صبح میریم خونه خودمون....
+ب باشه...
_بخواب عزیزم...شبت بخیر...
+دوستت دارم#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا....
۳۳.۷k
۲۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.