p7

وقتی هوشیار نبودی

*جونگکوک ویو
براید استایل بغلش کردم و گذاشتمتش روی تختم که یهو چشمام رفت سمت لباش
جونگکوک بلاخره که بعدا همه با این حال میکنن تو چرا نکنی؟
روی صورتش خم شدم و یک مک از لبش گرفتم لبش مزه ی توت فرنگی میداد
پاشدم و از اتاقم رفتم بیرون و رفتم توی اتاق کارم

*۲ ساعت بعد
*ا/ت ویو
از خواب بیدار شدم توی یه اتاق بزرگ با تم دارک بودم یه جورایی خوشگل بود همینجور که اتاقو نگاه میکردم یهو جونگکوک وارد اتاق شد
+از اتاقم خوشت اومد
_اره خیلی باحاله
+اره چیزه بیا بریم پایین شام بخوریم
_من چند ساعت خوابیدم؟
+2 ساعت دقیق
_چییی ۲ ساعت
+بله
_هعی بریم من خیلی گشنمه
+بفرمایید پرنسسم
_(خنده ریز)
رفتیم پایین یه میز که با غذا های مختلف پر شده بود
_اینهمه غذا ادم نمیدونه از کدومش شروع کنه
+(خنده)اینا براتوعه از هرکدوم میخوای شروع کن
_برای من زیاده ها
+نخیر زیاد نیست بخور
_باشه
شروع کردیم به خوردن....
_هوففف کوک ترکیدم دیگه نگو انقدر غذا درست کنن
+خوبه گفتی اینا برام زیاده شکموی منن(خنده)
_عههه خب گشنم شد چیکا کنم معدس دیگه
+درسته درسته حق با شماست پرنسسم
_میشه بریم فیلم ببینیم
+اره
_چه ژانری؟
+هرچی خودت دوست داری بذار من برام فرقی نداره
_باشه پس
رفتم و یه فیلم رمانتیک گذاشتم
_جونگکوک بیا
+اومدم پرنسسم
اومد نشست رو مبل
+بیا بغلم
رفتم نشستم بغلش و فیلم شروع شد...
یهو به جاهای صحنه دار کشیده شد یا خدااا چیکار کنم یهو دیدم جونگکوک....
ادامه دارد...
شرطا:
۵ لایک
۹کامنت✨