باران خون p 58
پرش به خونه کوک
ویو نامجون
وقتی رسیدیم ا/ت یه خورده مظطرب بود دستمو خم کردمو دستشو دور بازوم حلقه کرد وارد عمارت شدیم که یکی از پرسونل ها جلوم یستاد
{ علامت پرسونل ها ؟}
؟: خوش اومدید اقا میتونم اسمتون رو بپرسم؟
نامجون: کیم نامجون
؟: و بانو؟
نامجون: کیم ا/ت
؟: همپین اسمی ثبت نشده اینجا
ا/ت: ا/ت جانسون چطور؟
؟: بله خانم جانسون این اسم اینجا هست میتونید برید سالن اصلی سوییچ های ماشین رو بدید همکارم تا ماشین رو ببرن پارکینگ عمارات
نامجون: یه جای خوت پارکش کن
؟:چشم اقا
ادامه ویو
سوییچ هارو دادم و وارد سالن اصلی شدیم که جونگ کوک با همسرش سر راهم سبز شد
جی کی: هی رفیق از اینورا فکر نمیکرد بیای
نامجون: تو چرا مثل قول چراغ جادو جلو ادم سبز میشی من که هیچ یه انسان باشه سکته میزنه
جی کی: بیخیال ، سلام خانم جانسون
نامجون: دیگه باید کیم صداش کنی
{ اسم همسر جونگ کوکی رُسا هستش}
رسا: سلام من جئون رسا هستم
ا/ت: خوشحالم از دیدنتون ا/ت هستم
رسا: منم همینطور
نامجون: گو-وون کجاست؟{ پسر کوک}
جی کی : همین اطراف بود
رسا: طبقه بالا تو اتاقشه لباسش رو کثیف کرد گتم بره عوضش کنه
ا/ت: نامی من هیچی نمیفهمم
نامجون: چیو نمیفهمی؟
ا/ت: کره ایم ضعیفه
جی کی: الان که خوب با رسا صحبت کردی
ا/ت: میدونم ولی در حد همین سلام و احوال پرسی کردن یاد دارم
نامجون: یاد میگیری سخت نیست
رسا: من زیاد حرف نمیزنم ولی جدا تو کره ای نیستی!
ا/ت: نه
رسا: اگه میدونستم کاری نمیکردم که گیج بشی
ا/ت: اشکالی نداره ...بریم پیش گو-وون؟
رسا: بریم
{ اسلاید 2 گو-وون کوچولو}
ویو نامجون
وقتی رسیدیم ا/ت یه خورده مظطرب بود دستمو خم کردمو دستشو دور بازوم حلقه کرد وارد عمارت شدیم که یکی از پرسونل ها جلوم یستاد
{ علامت پرسونل ها ؟}
؟: خوش اومدید اقا میتونم اسمتون رو بپرسم؟
نامجون: کیم نامجون
؟: و بانو؟
نامجون: کیم ا/ت
؟: همپین اسمی ثبت نشده اینجا
ا/ت: ا/ت جانسون چطور؟
؟: بله خانم جانسون این اسم اینجا هست میتونید برید سالن اصلی سوییچ های ماشین رو بدید همکارم تا ماشین رو ببرن پارکینگ عمارات
نامجون: یه جای خوت پارکش کن
؟:چشم اقا
ادامه ویو
سوییچ هارو دادم و وارد سالن اصلی شدیم که جونگ کوک با همسرش سر راهم سبز شد
جی کی: هی رفیق از اینورا فکر نمیکرد بیای
نامجون: تو چرا مثل قول چراغ جادو جلو ادم سبز میشی من که هیچ یه انسان باشه سکته میزنه
جی کی: بیخیال ، سلام خانم جانسون
نامجون: دیگه باید کیم صداش کنی
{ اسم همسر جونگ کوکی رُسا هستش}
رسا: سلام من جئون رسا هستم
ا/ت: خوشحالم از دیدنتون ا/ت هستم
رسا: منم همینطور
نامجون: گو-وون کجاست؟{ پسر کوک}
جی کی : همین اطراف بود
رسا: طبقه بالا تو اتاقشه لباسش رو کثیف کرد گتم بره عوضش کنه
ا/ت: نامی من هیچی نمیفهمم
نامجون: چیو نمیفهمی؟
ا/ت: کره ایم ضعیفه
جی کی: الان که خوب با رسا صحبت کردی
ا/ت: میدونم ولی در حد همین سلام و احوال پرسی کردن یاد دارم
نامجون: یاد میگیری سخت نیست
رسا: من زیاد حرف نمیزنم ولی جدا تو کره ای نیستی!
ا/ت: نه
رسا: اگه میدونستم کاری نمیکردم که گیج بشی
ا/ت: اشکالی نداره ...بریم پیش گو-وون؟
رسا: بریم
{ اسلاید 2 گو-وون کوچولو}
۵.۰k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.