Love warning
part:18
کوک: جئون جونگ کوک
لیا:.....اها
کوک: اونجا رفتیم...هر جا خواستی بری قبلش به من میگی
لیا: چشممم
ده دقیقه بعد
کوک: پیاده شو
ویو لیا: پیاده شدم اونم پیاده شد. دیدم داره میره سمت چند تا زن و مرد رفتم کنارش یهو کمرمو گرفت.....یاد بغل کردنای دون ووک افتادم همیشه یهو از پشت بغلم میکرد.زیر لب گفت
کوک: یادت نرفته که چی گفتم
لیا: میدونمممم
× به به آقای جئون بلاخره تشریف آوردید
کوک: قبل از شما یه مهمون سر زده داشتم
×خب که این طور... این خانم رو به ما معرفی نمیکنید
کوک:اوه یادم رفت... ایشون نامزدم هستن جئون لیا
کوک: لیا جان اینا هم شریکای منن آقای پارک و همسرشون... آقای جو و همسرشون و آقای کیم و همسرشون
لیا: از آشنایی باهاتون خوشبختم
× همچنین
ویو لیا: بعد از چند دقیقه رفتیم داخل جونگ کوک یه صندلی رو برام عقب کشید نشستم خودشم کنارم نشست چون زیاد نمیشناختمشون توی این جمع اذیت میشدم ربع ساعتی گذشت که دوباره دلدردم برگشت سعی کردم به روی خودم نیارم ولی نشد همون موقع سفارشامون رو اواردن ناچار از جام بلند شدم چون داشتن باهم حرف میزدن زیاد متوجه ی من نشدن ولی جونگ کوک فهمید و چرخید سمتم و سرشو به معنی کجا میری تکون داد گفتم
لیا: سرویس بهداشتی
کوک: زود بیا
لیا سر شو به معنی باشه تکون میده
ویو لیا: رفتم سمت سرویس بهداشتی.....
ادامه دارد....
حمایت کنیددددد
کوک: جئون جونگ کوک
لیا:.....اها
کوک: اونجا رفتیم...هر جا خواستی بری قبلش به من میگی
لیا: چشممم
ده دقیقه بعد
کوک: پیاده شو
ویو لیا: پیاده شدم اونم پیاده شد. دیدم داره میره سمت چند تا زن و مرد رفتم کنارش یهو کمرمو گرفت.....یاد بغل کردنای دون ووک افتادم همیشه یهو از پشت بغلم میکرد.زیر لب گفت
کوک: یادت نرفته که چی گفتم
لیا: میدونمممم
× به به آقای جئون بلاخره تشریف آوردید
کوک: قبل از شما یه مهمون سر زده داشتم
×خب که این طور... این خانم رو به ما معرفی نمیکنید
کوک:اوه یادم رفت... ایشون نامزدم هستن جئون لیا
کوک: لیا جان اینا هم شریکای منن آقای پارک و همسرشون... آقای جو و همسرشون و آقای کیم و همسرشون
لیا: از آشنایی باهاتون خوشبختم
× همچنین
ویو لیا: بعد از چند دقیقه رفتیم داخل جونگ کوک یه صندلی رو برام عقب کشید نشستم خودشم کنارم نشست چون زیاد نمیشناختمشون توی این جمع اذیت میشدم ربع ساعتی گذشت که دوباره دلدردم برگشت سعی کردم به روی خودم نیارم ولی نشد همون موقع سفارشامون رو اواردن ناچار از جام بلند شدم چون داشتن باهم حرف میزدن زیاد متوجه ی من نشدن ولی جونگ کوک فهمید و چرخید سمتم و سرشو به معنی کجا میری تکون داد گفتم
لیا: سرویس بهداشتی
کوک: زود بیا
لیا سر شو به معنی باشه تکون میده
ویو لیا: رفتم سمت سرویس بهداشتی.....
ادامه دارد....
حمایت کنیددددد
۱۱.۱k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.