عشق بازی پارت 36
رزی :😨
جیمین :🙂
ته و جین :اوهو
جیسو :😄
جنی :رزی حتما به فاک میره 😅
همداشگاهی ها :اوووووووووو
(هم دانشگاهی ها هم کرم دارن بابا اینا خجالتی ان من که بیشتر از اینا اب شدم 😨)
رزی سریع از بغل جیمین اومد بیرون
رزی :م م م ممن...
جیمین دستشو گزاشت رو لب رزی و نزاشت کامل حرفش رو بزنه
جیمین :قابلی نداشت
تا اینکه معلم اومد
دانشجو ها سریع نشستند
جیمین هم سریع رفت نشت
فقط رزی سرپا بود و خشکش زده بود
معلم از هیچی متوجه نشد
معلم :خانم پارک چیزی شده ؟
رزی :ن ن ن نهههه
جنی:میخواست بره اب بخوره شما یهویی اومدی ترسیده
معلم :که این طور الان برو سریع بیا
رزی :ک کجا ؟😫
جنی و جیسو :😪😩
جنی :برو اب بخور دیگه
رزی :اها
رزی رفت بیرون از کلاس
جیمین با دیدن رزی بیشتر ازش خوشش میومد
مخصوصا اون روز که لباس دانشگاه تنش بود
جیمین :خانم اجازه ؟
معلم :ام بله عزیزم ؟
جیمین :میشه 5 دقیقه از کلاس خارج بشم
بچه های کلاس :😍
جنی و جیسو به هم نگاه کردن.
جین رو به تهیونگ کرد و اروم گفت :مثل اینکه دوستمون عاشق شده 😆
ته :😁
معلم :بله برو ولی سریع بیا عزیزم
جیمین :ممنون
رزی *
رفتم از کلاس بیرون. از خجالت همینجوری داشتم اب میشدم . به سمت دستشویی رفتم و وارد شدم . شیر اب رو باز کردم و دستم رو خیس کردمکه یهووو جیمین رو پست خودم تو اینه دیدم.
جیمین :ام سلام 😁
رزی :س سلام اینجا چیکار میکنی ؟
جیمین :اومدم دستم رو بشورم( اره جیمین تو راست میگی 😈بریم ادامه داستان جای حساسه بسته دیگه حرف نزن خب.. )
رزی :دستات که تمیزه!
جیمین دستش رو کشید زمین
جیمین : حالا کثیفه
رزی خندید. تو دلش قوقا (نمیدونم چجوری مینویسن 😬) بود. رزی شیر اب رو بست
رزی :خب من میرم بای
جیمین در حال دست شستن :بای
رزی داشت میرفت از دستشویی خارج شد که یهووو
جیمین دستشو کشید و به دیوار زد
رزی قلبش داشت از جاش در میامد
رزی :ج ج جیم...
جیمین نزاشت حرفش رو ادامه بده سریع بوسیدش( 🤓)
انقدر مهم بوسید که رزی داشت نفس کم میاورد و جیمین لبش رو جدا کرد
رزی :ج ج جیمین!!
جیمین :دوست دارم ❤
رزی اشک تو چشماش جمع شد و نمیدونست چیکار کنه خیلی خوش حال بود
رزی :منم دوست دارم
و دوباره.... (خودتون میدونید چی شد ولی زیاده روی نکنید تا اونجا ها نرفت ❌)
خب برو پایین
پایین تر
مردم ازارم نه 😆
خب باشه میگم
(پایان)🤓
امیدوارم خوشت اومده باشه 😘
جیمین :🙂
ته و جین :اوهو
جیسو :😄
جنی :رزی حتما به فاک میره 😅
همداشگاهی ها :اوووووووووو
(هم دانشگاهی ها هم کرم دارن بابا اینا خجالتی ان من که بیشتر از اینا اب شدم 😨)
رزی سریع از بغل جیمین اومد بیرون
رزی :م م م ممن...
جیمین دستشو گزاشت رو لب رزی و نزاشت کامل حرفش رو بزنه
جیمین :قابلی نداشت
تا اینکه معلم اومد
دانشجو ها سریع نشستند
جیمین هم سریع رفت نشت
فقط رزی سرپا بود و خشکش زده بود
معلم از هیچی متوجه نشد
معلم :خانم پارک چیزی شده ؟
رزی :ن ن ن نهههه
جنی:میخواست بره اب بخوره شما یهویی اومدی ترسیده
معلم :که این طور الان برو سریع بیا
رزی :ک کجا ؟😫
جنی و جیسو :😪😩
جنی :برو اب بخور دیگه
رزی :اها
رزی رفت بیرون از کلاس
جیمین با دیدن رزی بیشتر ازش خوشش میومد
مخصوصا اون روز که لباس دانشگاه تنش بود
جیمین :خانم اجازه ؟
معلم :ام بله عزیزم ؟
جیمین :میشه 5 دقیقه از کلاس خارج بشم
بچه های کلاس :😍
جنی و جیسو به هم نگاه کردن.
جین رو به تهیونگ کرد و اروم گفت :مثل اینکه دوستمون عاشق شده 😆
ته :😁
معلم :بله برو ولی سریع بیا عزیزم
جیمین :ممنون
رزی *
رفتم از کلاس بیرون. از خجالت همینجوری داشتم اب میشدم . به سمت دستشویی رفتم و وارد شدم . شیر اب رو باز کردم و دستم رو خیس کردمکه یهووو جیمین رو پست خودم تو اینه دیدم.
جیمین :ام سلام 😁
رزی :س سلام اینجا چیکار میکنی ؟
جیمین :اومدم دستم رو بشورم( اره جیمین تو راست میگی 😈بریم ادامه داستان جای حساسه بسته دیگه حرف نزن خب.. )
رزی :دستات که تمیزه!
جیمین دستش رو کشید زمین
جیمین : حالا کثیفه
رزی خندید. تو دلش قوقا (نمیدونم چجوری مینویسن 😬) بود. رزی شیر اب رو بست
رزی :خب من میرم بای
جیمین در حال دست شستن :بای
رزی داشت میرفت از دستشویی خارج شد که یهووو
جیمین دستشو کشید و به دیوار زد
رزی قلبش داشت از جاش در میامد
رزی :ج ج جیم...
جیمین نزاشت حرفش رو ادامه بده سریع بوسیدش( 🤓)
انقدر مهم بوسید که رزی داشت نفس کم میاورد و جیمین لبش رو جدا کرد
رزی :ج ج جیمین!!
جیمین :دوست دارم ❤
رزی اشک تو چشماش جمع شد و نمیدونست چیکار کنه خیلی خوش حال بود
رزی :منم دوست دارم
و دوباره.... (خودتون میدونید چی شد ولی زیاده روی نکنید تا اونجا ها نرفت ❌)
خب برو پایین
پایین تر
مردم ازارم نه 😆
خب باشه میگم
(پایان)🤓
امیدوارم خوشت اومده باشه 😘
۴۳.۷k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.