پارت 8 ما همه مرد ایم
پارت 8 ما همه مرد ایم
اسلاید دوم لباس مدرسشون بود
گپسول گاز رو گرفتم رو سر زامبیا من جونگکوک تونستیم از اونجا بریم رفتیم به سمت کلاس ها کلاسی که زامبیا نباشن
یکی پیدا کردیم که فقط هم کلاسیامون بود بیدون زامبی سریع گفتیم در رو باز کنند فکر میکردن ما زامبی شدیم جونگکوک در یکی از پنجره هارو باز کرد و گفت ما زامبی نشدیم که سریع باز کردن درو انقد دویده بودیم دیگه جون را رفتن هم نداشتیمی نشسته بودیم که یکی دیگه از بچه ها هم اومد
هاجین؛: این درههه لعنیی رو باز کنن
اوجینگ دم در وایساده بود تا کسی نیاد
اوجینگ: گازتتت که نگرفتن نه
هاجین: نهه درو باز کن الان میانن
درو براش باز کرد اومد تو
جیمین: این چه سرو وضعیه
هاجین: یه دختره بی شعور کپسول گاز رو روم خالی کرد
ا/ت: هوییی مواظب دهنت باش
هاجین: مگه تووو بودی
ا/ت: نه پس عمت بود
جیا: پس کنید دیگه
اسا: بچه ها نقشه ای ندارید که از اینجا بریم
هممون روبروش
ا/ت: من الان به فکر جونمم تو میگی که نقشه چیهه(داد)
اریک: داد نزن گوشم کرر شد
ا/ت: هوففف باشه
نیلا: ولی بچه ها بیاین به اسا گوش کنیم نقشه فرار بکشیم
ا/ت: چی میگی تو اون بیرون کلی زامبی هس اومدیم اینجا که امن باشیم شاید تا ابد موندیم همین جاا
جونگکوک: بچه ها کسی گوشی همراه خودش نیوردهه
تهیونگ: بگردیم تو کیفا شاید پیدا کردیم
مشقول گشتن بودیم که مازیا یه گوشی پیدا کرد
مازیا؛: بچههه ها پیدا کردم
رزیا: پیدا کردی ولی رمزشو نمیدونیم
هممون سرش جمع شدیم
اوکا: گوشی کیه به نظرتون
نیلا یه جیق بلند کشید
اوکا: چته وحشیی گوشام کرر شد
نیلا: توو درو نگرفتی الان یکی میادد
اوکا: صداتو واسه من نبر بالا الان یکی میخوابونم تو دهنت
از هم جداشون کردیم میخواسن همدیگه رو بزنن
جونگکوک گوشی رو برداشت برد نزدیک یکی از زانبی ها که با قیافه گوشیش باز میشد
رمز گوشیی زده شد
بچه ها این اسما رو که گفتم اینا هم کلاسی های ا/ت بودن عکسشونو میزارم
اسلاید دوم لباس مدرسشون بود
گپسول گاز رو گرفتم رو سر زامبیا من جونگکوک تونستیم از اونجا بریم رفتیم به سمت کلاس ها کلاسی که زامبیا نباشن
یکی پیدا کردیم که فقط هم کلاسیامون بود بیدون زامبی سریع گفتیم در رو باز کنند فکر میکردن ما زامبی شدیم جونگکوک در یکی از پنجره هارو باز کرد و گفت ما زامبی نشدیم که سریع باز کردن درو انقد دویده بودیم دیگه جون را رفتن هم نداشتیمی نشسته بودیم که یکی دیگه از بچه ها هم اومد
هاجین؛: این درههه لعنیی رو باز کنن
اوجینگ دم در وایساده بود تا کسی نیاد
اوجینگ: گازتتت که نگرفتن نه
هاجین: نهه درو باز کن الان میانن
درو براش باز کرد اومد تو
جیمین: این چه سرو وضعیه
هاجین: یه دختره بی شعور کپسول گاز رو روم خالی کرد
ا/ت: هوییی مواظب دهنت باش
هاجین: مگه تووو بودی
ا/ت: نه پس عمت بود
جیا: پس کنید دیگه
اسا: بچه ها نقشه ای ندارید که از اینجا بریم
هممون روبروش
ا/ت: من الان به فکر جونمم تو میگی که نقشه چیهه(داد)
اریک: داد نزن گوشم کرر شد
ا/ت: هوففف باشه
نیلا: ولی بچه ها بیاین به اسا گوش کنیم نقشه فرار بکشیم
ا/ت: چی میگی تو اون بیرون کلی زامبی هس اومدیم اینجا که امن باشیم شاید تا ابد موندیم همین جاا
جونگکوک: بچه ها کسی گوشی همراه خودش نیوردهه
تهیونگ: بگردیم تو کیفا شاید پیدا کردیم
مشقول گشتن بودیم که مازیا یه گوشی پیدا کرد
مازیا؛: بچههه ها پیدا کردم
رزیا: پیدا کردی ولی رمزشو نمیدونیم
هممون سرش جمع شدیم
اوکا: گوشی کیه به نظرتون
نیلا یه جیق بلند کشید
اوکا: چته وحشیی گوشام کرر شد
نیلا: توو درو نگرفتی الان یکی میادد
اوکا: صداتو واسه من نبر بالا الان یکی میخوابونم تو دهنت
از هم جداشون کردیم میخواسن همدیگه رو بزنن
جونگکوک گوشی رو برداشت برد نزدیک یکی از زانبی ها که با قیافه گوشیش باز میشد
رمز گوشیی زده شد
بچه ها این اسما رو که گفتم اینا هم کلاسی های ا/ت بودن عکسشونو میزارم
۴۴۹
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.