پیش تو مانده است پارت ۱۰
تهیونگ توی آرایشگاه بود و به خودش توی آینه با کت و شلواری که قرار بود فقط چشم های جونگکوک لایق دیدنش باشن نگاه میکرد و جونگکوک توی خیابون روی زمین سرد به خواب رفته بود
در اتاق باز شد و لیا در چارچوب در با لباس عروس زیبایی که زیبایی چهره اش رو چند برابر میکرد با لبخند زیبایی ظاهر شد
شاید هر کس که لیا رو میدی محو زیباییش میشد هر کس به جز تهیونگ
^سلام ...واووو پسر عجب جذاب شدی
تهیونگ روشو بر،ردوند و چیزی نگفت که لیا به سمتش رفت
^تهیونگ میدونم .... میدونم سخته ... منم مثل تو ما هم دردیم منم عزیزم رد از دست دادم ولی .... با فکر کردن بهش چیزی درست نمیشه و فقط آتیش دلت دوباره و دوباره تازه میشه و اونقدری بزرگ میشه که تنت رو در بر میگیره پس بیا باهاش کنار بیایم
تهیونگ سری تکون داد
روز عروسی هم گذشت
۵ سال بعد
....لایکککککک
در اتاق باز شد و لیا در چارچوب در با لباس عروس زیبایی که زیبایی چهره اش رو چند برابر میکرد با لبخند زیبایی ظاهر شد
شاید هر کس که لیا رو میدی محو زیباییش میشد هر کس به جز تهیونگ
^سلام ...واووو پسر عجب جذاب شدی
تهیونگ روشو بر،ردوند و چیزی نگفت که لیا به سمتش رفت
^تهیونگ میدونم .... میدونم سخته ... منم مثل تو ما هم دردیم منم عزیزم رد از دست دادم ولی .... با فکر کردن بهش چیزی درست نمیشه و فقط آتیش دلت دوباره و دوباره تازه میشه و اونقدری بزرگ میشه که تنت رو در بر میگیره پس بیا باهاش کنار بیایم
تهیونگ سری تکون داد
روز عروسی هم گذشت
۵ سال بعد
....لایکککککک
۱.۲k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.