ادامه تک پارتی شوگا
ممکنه دو پارت دیگه هم داشته باشه
بهت زده داشتم بهش نگاه میکردم از مبل پاشد و اومد سمتم تفنگش دستش بود
عقب عقب میرفتم و اونم جلو میومد
اخر رسیدم به ته و محکم خوردم به دیوار اومد دور تا دورم رو گرفت
قلبم داشت میومد تو دهنم اون قطعا منو میکشه
شوگا : اوه عزیزم چرا انقد داری میلرزی
ات : شوگا خ.. و. اهش میکنم کاری باهام نداشته باش
شوگا: اوم نترس
تفنگ رو اورد بالا
شوگا : فقد یکم تنبیهت میکنم خشاب رو کشید
و گذاشت رو پاهام
شوگا : بزنم به پات که رفتی به پلیس لوم دادی شایدم باید به دستت بزنم چون اون شب دستت رو حلقه کرده بودی به دستای اون پلیس عوضی
اوم شایدم باید بزنم تو دهنت چون خیلی داره اذیتم میکنه
شروع کردم به گریه کردم
ات: شوگا خواهش میکنم کاری باهام نکن خریت کردم باور کن پشیمونم
شوگا: اینارو داری میگی چون ازم میترسی یا از روی عشق داری میگی
ی لحظه ساکت موندم نمی دونم چی همون قدر که ازش میترسم عاشقش هم هستم
ات: نمی دونم
شوگا کلافه برگشت اون ور تفنگ رو گذاشت رو میز و به سمت اشپزخونه رفت تا اب بخوره
ی نگاه به تفنگ رو میز کردم و ی نگاه ی شوگا
دیدم حواسش نیست زود تفنگ رو برداشتم
ویو شوگا
اب رو خوردم و لیوان رو گذاشتم رو میز
برگشتم سمت ات با چیزی که دیدم شوکه شدم
ولی سعی کردم عصبانیت و ترسم رو نشون ندم
شوگا: اون بی صاحاب رو از سرت بردار
ات: نمی خوام تا نگی منو بخشیدی بر نمیدارم
شوگا: ات بس کن اون لعنتی رو بردار از سرت
ات : گفتم که نه شوگا لطفا بگو که منو بخشیدی
شوگا : باشه باشه بخشیدمت حالا برش دار
ات بعد چند دقیقه تفنگ رو از سرش برداشت ولی حواسش نبود که فهمید دستش به جای شلیک گلوله خرده همین خواست کاری کنه به شکم خونیش نگاه کرد
ی حواس پرتی باعث شده بود گلوله بهش بخوره
تفنگ از دستش افتاد و خودش هم رو زمین افتاد شوگا زود رفت سمتش
شوگا : ات ات. با داد
ات: شوگا درد دارم
شوگا: لعنتی چرا برش داشتی. با گریه و داد
ات: نمی تونم تحمل کنم شوگا. با صدای اروم
شوگا: نه نه تو باید تحمل کنی ات بخاطر منم که شده شوگا زود گوشیش رو در اورد همین که خواست
شماره یکی از محافظ هارو بگیره به ات خیره شد
ات چشماشو بسته بود
شوگا: ات. ات... با داد و گریه
ادامه دارد
شرط برای پارت بعد
لایک ۱۵
کامنت ۲۰
بهت زده داشتم بهش نگاه میکردم از مبل پاشد و اومد سمتم تفنگش دستش بود
عقب عقب میرفتم و اونم جلو میومد
اخر رسیدم به ته و محکم خوردم به دیوار اومد دور تا دورم رو گرفت
قلبم داشت میومد تو دهنم اون قطعا منو میکشه
شوگا : اوه عزیزم چرا انقد داری میلرزی
ات : شوگا خ.. و. اهش میکنم کاری باهام نداشته باش
شوگا: اوم نترس
تفنگ رو اورد بالا
شوگا : فقد یکم تنبیهت میکنم خشاب رو کشید
و گذاشت رو پاهام
شوگا : بزنم به پات که رفتی به پلیس لوم دادی شایدم باید به دستت بزنم چون اون شب دستت رو حلقه کرده بودی به دستای اون پلیس عوضی
اوم شایدم باید بزنم تو دهنت چون خیلی داره اذیتم میکنه
شروع کردم به گریه کردم
ات: شوگا خواهش میکنم کاری باهام نکن خریت کردم باور کن پشیمونم
شوگا: اینارو داری میگی چون ازم میترسی یا از روی عشق داری میگی
ی لحظه ساکت موندم نمی دونم چی همون قدر که ازش میترسم عاشقش هم هستم
ات: نمی دونم
شوگا کلافه برگشت اون ور تفنگ رو گذاشت رو میز و به سمت اشپزخونه رفت تا اب بخوره
ی نگاه به تفنگ رو میز کردم و ی نگاه ی شوگا
دیدم حواسش نیست زود تفنگ رو برداشتم
ویو شوگا
اب رو خوردم و لیوان رو گذاشتم رو میز
برگشتم سمت ات با چیزی که دیدم شوکه شدم
ولی سعی کردم عصبانیت و ترسم رو نشون ندم
شوگا: اون بی صاحاب رو از سرت بردار
ات: نمی خوام تا نگی منو بخشیدی بر نمیدارم
شوگا: ات بس کن اون لعنتی رو بردار از سرت
ات : گفتم که نه شوگا لطفا بگو که منو بخشیدی
شوگا : باشه باشه بخشیدمت حالا برش دار
ات بعد چند دقیقه تفنگ رو از سرش برداشت ولی حواسش نبود که فهمید دستش به جای شلیک گلوله خرده همین خواست کاری کنه به شکم خونیش نگاه کرد
ی حواس پرتی باعث شده بود گلوله بهش بخوره
تفنگ از دستش افتاد و خودش هم رو زمین افتاد شوگا زود رفت سمتش
شوگا : ات ات. با داد
ات: شوگا درد دارم
شوگا: لعنتی چرا برش داشتی. با گریه و داد
ات: نمی تونم تحمل کنم شوگا. با صدای اروم
شوگا: نه نه تو باید تحمل کنی ات بخاطر منم که شده شوگا زود گوشیش رو در اورد همین که خواست
شماره یکی از محافظ هارو بگیره به ات خیره شد
ات چشماشو بسته بود
شوگا: ات. ات... با داد و گریه
ادامه دارد
شرط برای پارت بعد
لایک ۱۵
کامنت ۲۰
۱۱.۹k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.