"ازدواج اجباری"
"ازدواج اجباری"
پارت 16
ته: شرمنده نمیتونم چون امشب برادرم از امریکا برمیگرده کسی نیست که بره دنبالش مجبورم من برم دنبالش..باشه برای ی وقت دیگه..از طرفی خودمم دوست دارم یوجین ببینم
ا/ت: باشه اشکال نداره ولی دوست داشتم تو هم بودی..
ویو جیهوپ
ساعت دیگه تقریبا 6نیم بود من باید میرفتم
جیهوپ: تهیونگ،ا/ت من بادی برم جاییی ساعت 6 نیم.
ته: باشه جیهوپ برو خداحافظ.
ا/ت: خداحافظ جیهوپ.
ا/ت: تهیونگ منم باید برم چون ساعت 7 با یوجین میخوام برم بیرون..امروز بهم خیلی خوش گذشت دستت دردنکنه
ته: خواهش میکنم
ته: میخوای برسونمت.
ا/ت: نه راهامون بهم نمیخوره..
ته: عیبی نداره خودم میرسونمت..
ا/ت: ممنونم
ویو ا/ت
ساعت داشت 7 میشد دیگه تقریبا داشتیم میرسیدیم.خیلی مشتاق بودم جیمین و ببینم درسته که دیده بودمش ولی از اخرین باری که میدیمش 3 ماه میگذره...
تهیونگ منو رسوندو خودش رفت خیلی دوست داشتم اونم بود اما مجبور بود که بره دنباله برادرش..از طرفی هم میخوام با برادر تهیونگ هم اشنا بشم. یبار هم خواهر تهیونگ رو دیده بودم ولی خب نمیدونستم که اون خواهر تهیونگ خیلی خوشگله..باز دوست دارم که خواهرشو ببینم.
ویو تهیونگ
دوست داشتم که با ا/ت برم اما نمیشد
احساس میکنم که ا/ت فک کنه از قصد نرفتم باهاش برای همین یبار باید یروزی رو برای دیدن خواهر و برادرم بیاد.ا/ت خواهرمو دیده.
من تا حالا خواهرشو ندیدم ولی عکسشو یبار توی صفحه ی گوشیش دیدم که با ا/ت عکس گرفتن، ا/ت هم اون عکسو گذاشت روی صفحه ی گوشیش..
پارت 16
ته: شرمنده نمیتونم چون امشب برادرم از امریکا برمیگرده کسی نیست که بره دنبالش مجبورم من برم دنبالش..باشه برای ی وقت دیگه..از طرفی خودمم دوست دارم یوجین ببینم
ا/ت: باشه اشکال نداره ولی دوست داشتم تو هم بودی..
ویو جیهوپ
ساعت دیگه تقریبا 6نیم بود من باید میرفتم
جیهوپ: تهیونگ،ا/ت من بادی برم جاییی ساعت 6 نیم.
ته: باشه جیهوپ برو خداحافظ.
ا/ت: خداحافظ جیهوپ.
ا/ت: تهیونگ منم باید برم چون ساعت 7 با یوجین میخوام برم بیرون..امروز بهم خیلی خوش گذشت دستت دردنکنه
ته: خواهش میکنم
ته: میخوای برسونمت.
ا/ت: نه راهامون بهم نمیخوره..
ته: عیبی نداره خودم میرسونمت..
ا/ت: ممنونم
ویو ا/ت
ساعت داشت 7 میشد دیگه تقریبا داشتیم میرسیدیم.خیلی مشتاق بودم جیمین و ببینم درسته که دیده بودمش ولی از اخرین باری که میدیمش 3 ماه میگذره...
تهیونگ منو رسوندو خودش رفت خیلی دوست داشتم اونم بود اما مجبور بود که بره دنباله برادرش..از طرفی هم میخوام با برادر تهیونگ هم اشنا بشم. یبار هم خواهر تهیونگ رو دیده بودم ولی خب نمیدونستم که اون خواهر تهیونگ خیلی خوشگله..باز دوست دارم که خواهرشو ببینم.
ویو تهیونگ
دوست داشتم که با ا/ت برم اما نمیشد
احساس میکنم که ا/ت فک کنه از قصد نرفتم باهاش برای همین یبار باید یروزی رو برای دیدن خواهر و برادرم بیاد.ا/ت خواهرمو دیده.
من تا حالا خواهرشو ندیدم ولی عکسشو یبار توی صفحه ی گوشیش دیدم که با ا/ت عکس گرفتن، ا/ت هم اون عکسو گذاشت روی صفحه ی گوشیش..
۲.۴k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.