《زندگی جدید با تو》p36
+: باشه خدافظ عشقم ( کی لوس بازی اینارو تحمل کنه😒)
_: بای
*میرن تالار و عروسی می کنن و...*
فردا ساعت12(نکته: بعد از عروسی از اون کارا کردن😈)
*تهیونگ کم کم چشم هاش رو باز می کنه....دستی روی جای خالی ا/ت میکشه و با سردی پتو مواجه میشه.....
روی تخت میشینه و چشم هاش رو با دستش میماله
_:دارلینگ...کجایی؟
بدن صبر کردن از روی تخت بلند میشه و مستقیم به سمت طبقه پایین میره
_:اممممم....چه بوی خوبی
از طریق بوی غذا به سمت آشپزخونه میره....ا/ت رو در حالی که داره غذا درست میکنه میبینه....به سمتشمیره و آروم اون رو از پشت بغل.......ا/ت جیغ خفیفی یکشه
_:هیشش..منم
+:ترسوندیم....کی بیدار شدی؟
_:همین الان...وقتی بیدار شدم کنارم نبودی....خیلی ناراحت شدم
+:او...میخواستم برات غذا درست کنم
_:مگه خدمتکار ها نیستن؟
+:چرا...ولی میخواستم خودم برات درست کنم...راستی چرا لباسنپوشیدی؟
_:پوشیدم *تهیونگ فقط شلوار پاش بود از بالا تنه چیزی نپوشیده بود*
+:بالا تنت لخته...
_:آههه...ولشکن
+:الان خدمتکار ها میبیننت
_: تهیونگ تک خنده بلندی میکنه.....باشه خانم غیرتی الان میرم میپوشم
+:آفرین
_:تهیونگ همینطور که ا/ت رو از پشت بغل کره بود و بوسه های ریزی رو روی سرش و گردنش میزاشت.....راستی درد نداری؟ جاییت درد نمیکنه؟
+: لبخند....نه خوبم
•°•°•°•°°°•°••°•°•°°•°•°••°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
سلام بچها
خیلیییی ازتون معذرت میخوام که پارت نزاشتم
یه مشکلی برام پیش اومده
سعی میکنم تا شب 2پارت دیگه هم بزارم❤️✨️
اومدن جیهوپ هم مبارککککککک💜💜💜
_: بای
*میرن تالار و عروسی می کنن و...*
فردا ساعت12(نکته: بعد از عروسی از اون کارا کردن😈)
*تهیونگ کم کم چشم هاش رو باز می کنه....دستی روی جای خالی ا/ت میکشه و با سردی پتو مواجه میشه.....
روی تخت میشینه و چشم هاش رو با دستش میماله
_:دارلینگ...کجایی؟
بدن صبر کردن از روی تخت بلند میشه و مستقیم به سمت طبقه پایین میره
_:اممممم....چه بوی خوبی
از طریق بوی غذا به سمت آشپزخونه میره....ا/ت رو در حالی که داره غذا درست میکنه میبینه....به سمتشمیره و آروم اون رو از پشت بغل.......ا/ت جیغ خفیفی یکشه
_:هیشش..منم
+:ترسوندیم....کی بیدار شدی؟
_:همین الان...وقتی بیدار شدم کنارم نبودی....خیلی ناراحت شدم
+:او...میخواستم برات غذا درست کنم
_:مگه خدمتکار ها نیستن؟
+:چرا...ولی میخواستم خودم برات درست کنم...راستی چرا لباسنپوشیدی؟
_:پوشیدم *تهیونگ فقط شلوار پاش بود از بالا تنه چیزی نپوشیده بود*
+:بالا تنت لخته...
_:آههه...ولشکن
+:الان خدمتکار ها میبیننت
_: تهیونگ تک خنده بلندی میکنه.....باشه خانم غیرتی الان میرم میپوشم
+:آفرین
_:تهیونگ همینطور که ا/ت رو از پشت بغل کره بود و بوسه های ریزی رو روی سرش و گردنش میزاشت.....راستی درد نداری؟ جاییت درد نمیکنه؟
+: لبخند....نه خوبم
•°•°•°•°°°•°••°•°•°°•°•°••°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
سلام بچها
خیلیییی ازتون معذرت میخوام که پارت نزاشتم
یه مشکلی برام پیش اومده
سعی میکنم تا شب 2پارت دیگه هم بزارم❤️✨️
اومدن جیهوپ هم مبارککککککک💜💜💜
۲.۹k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.