عشق روانی پارت چهارم
های گایز شرطا نرسیده بود ولی من گذاشتم و فقط شرط لایک که ۵ تا بود رو قبول کردم (من چقد اخه مهربونم😁😂)
ویو کوک
داشتم به ات نگاه میکردم که یکدفعه بهوش امد و شروع به ناله کردن کرد
_حالت خوبه چی شد یهو
×اخخخ همه جام میسوزه تو اصن کی هست....کثافت(خودتی)اشغال(خودتی)تو رو من اب خوش..اخخخ..اب جوش ...ریخ..تی بعدش میای پیش من؟اا.....اههه
_ببخشید بیب من فقط میخواستم حرصت رو در بیارم نمیدونستم اب اونقدر داغ باشه
*ات شروع میکنه به گریع کردن*
_بیب چرا گریه میکنی؟ببخشید بیب
×به من..هق نگو..هق ...بی ..هق... بی(با گریه)
دیدم ساکت نمیشه بوسیدمش که ات پسم زد
_چیکار میکنی!خیلی هم دلت بخواد کل دخترای مدرسه واسم غش و ضعف میرن اونوقت تو پسم میزنی؟
×من ..هق مثل اون هرزه..هق..ها نیستم..هق
*ات گریش بند میاد*
_خب ببخشید*زیر لب*با اینکه از کارم پشیمون نیستم هه(پوزخند)
×برو بیرون
_اما...
×گفتم برو بیرون(با داد و بغض)
*کوک رفت بیرون*
ویو ات
نمیدونم چرا کوک این کارا رو باهام میکنه من عاشقشم اما اون نه هق چرا باید زندگی من انقدر تباه باشه
نشستم تا جون داشتم گریع کردم
بعدشم که اروم تر شدم لباسامو بزور پوشیدم و مرتب شدم و رفتم سر کلاس
همه داشتن بهم نگاه میکردن و در گوش هم پچ پچ میکردم که یهو معلم گفت
(علامت معلم@)
@همه ساکت شین...ات حالت خوبه؟
×اره ممنونم
فلش بک به بعد مدرسه
تو راه خونه بودم که یهو....
میدونم یه ذره کم شد چون شرطا رو نرسوندین🥲
و میدونم که جای حساسش قط کردم😁😅
خب خب رسیدیم به شرطا
کامنت:۴
لایک:۳
حمایت یادت نره ارمی💜
باااای❤️🩷
ویو کوک
داشتم به ات نگاه میکردم که یکدفعه بهوش امد و شروع به ناله کردن کرد
_حالت خوبه چی شد یهو
×اخخخ همه جام میسوزه تو اصن کی هست....کثافت(خودتی)اشغال(خودتی)تو رو من اب خوش..اخخخ..اب جوش ...ریخ..تی بعدش میای پیش من؟اا.....اههه
_ببخشید بیب من فقط میخواستم حرصت رو در بیارم نمیدونستم اب اونقدر داغ باشه
*ات شروع میکنه به گریع کردن*
_بیب چرا گریه میکنی؟ببخشید بیب
×به من..هق نگو..هق ...بی ..هق... بی(با گریه)
دیدم ساکت نمیشه بوسیدمش که ات پسم زد
_چیکار میکنی!خیلی هم دلت بخواد کل دخترای مدرسه واسم غش و ضعف میرن اونوقت تو پسم میزنی؟
×من ..هق مثل اون هرزه..هق..ها نیستم..هق
*ات گریش بند میاد*
_خب ببخشید*زیر لب*با اینکه از کارم پشیمون نیستم هه(پوزخند)
×برو بیرون
_اما...
×گفتم برو بیرون(با داد و بغض)
*کوک رفت بیرون*
ویو ات
نمیدونم چرا کوک این کارا رو باهام میکنه من عاشقشم اما اون نه هق چرا باید زندگی من انقدر تباه باشه
نشستم تا جون داشتم گریع کردم
بعدشم که اروم تر شدم لباسامو بزور پوشیدم و مرتب شدم و رفتم سر کلاس
همه داشتن بهم نگاه میکردن و در گوش هم پچ پچ میکردم که یهو معلم گفت
(علامت معلم@)
@همه ساکت شین...ات حالت خوبه؟
×اره ممنونم
فلش بک به بعد مدرسه
تو راه خونه بودم که یهو....
میدونم یه ذره کم شد چون شرطا رو نرسوندین🥲
و میدونم که جای حساسش قط کردم😁😅
خب خب رسیدیم به شرطا
کامنت:۴
لایک:۳
حمایت یادت نره ارمی💜
باااای❤️🩷
۱.۱k
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.