پارت ۷ وقتی کوک به خونه اومد به ات گفت
پارت ۷ وقتی کوک به خونه اومد به ات گفت
کوک: میای بریم ی چن روز سفر
ات : کوک نمیدونم
فقط تنهایی دونفره
کوک: اره
ات: خب باشه کوک
کی وسایلمو اماده کنم
کوک: فردا
ات : باشع
ات زودتر از کوک خوابش برد
و خوابید ساعت ۳ نصف شب بیدار شد دید لباش رو لبای کوکه
ات هم همکاری کرد و خوابید
فلش به فردا
ویو ات
از خواب بیدار شدم و صبحونه خوردم و وسایلمو برای سفر اماده کردم
ویو کوک
صبح از خواب بیدار شدم با ات صبحونه خوردیم بعدش رفتم سر کار و به ات گفتم تو وسایل منو اماده کن
ات هم گفت باشه
ویو ادمین
بعد هز اینکه کوک از سرکار اومد شام خورد
و اماده شد تا با ات برن سفر
توی راه که
شد
ات : کوک ی سوالی بپرسم راستشو میگی
کوک: بپرس راستشو میگم
کوک: میای بریم ی چن روز سفر
ات : کوک نمیدونم
فقط تنهایی دونفره
کوک: اره
ات: خب باشه کوک
کی وسایلمو اماده کنم
کوک: فردا
ات : باشع
ات زودتر از کوک خوابش برد
و خوابید ساعت ۳ نصف شب بیدار شد دید لباش رو لبای کوکه
ات هم همکاری کرد و خوابید
فلش به فردا
ویو ات
از خواب بیدار شدم و صبحونه خوردم و وسایلمو برای سفر اماده کردم
ویو کوک
صبح از خواب بیدار شدم با ات صبحونه خوردیم بعدش رفتم سر کار و به ات گفتم تو وسایل منو اماده کن
ات هم گفت باشه
ویو ادمین
بعد هز اینکه کوک از سرکار اومد شام خورد
و اماده شد تا با ات برن سفر
توی راه که
شد
ات : کوک ی سوالی بپرسم راستشو میگی
کوک: بپرس راستشو میگم
۱۰.۶k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.