فیک تهیونگ پارت:۴
Fake taehyong part :4
با صدای لیانی ک داشت داد میزد به خودش اومد دوید سمت لیان که لیان گفت پشت سرتو نگاه کن
ترسی ک تو دل ات بود بیشتر شد و برگشت به عقب و دید درو باز گذاشته
+: مهم نی بریم
&:چرا انقد رنگت پریده
+:حالا بریم تو راه تعریف میکنم
&:باشه بریم
ات سوار ماشین ون مشکی بدون پلاک شد و با لیان به سمت فرودگاه حرکت کردن
&:ببین خوب گوش کن اون ور اب ک رسیدیم باید بریم تو ی خونه تو گانگنام
بمونیم تا افراد کمکی بابام بیان مارو ببرن خونه هامون
+:اوکیه گرفتم چند روز باید تو گانگنام بمونیم
&:فک کنم سه چار روز
+:اوکیه حالا خداکنه بدون اتفاقی به مقصد برسیم سختی هاش به کنار
&:اره، اها راستی نگفتی چرا انقد رنگت پریده بود ترسیده بودی
+:هیچی بخاطر ....
با وایستادن ماشین بچه ها فهمیدن ک رسیدن و باید پیاده شن
با دو به سمت فرودگاه حرکت کردن ک فهمیدن نیم ساعت دیگ پرواز دارن
هرکدومشون با سه تا چمدون تو دستشون بودن اخه بحث از ی عمر زندگیه
و قراره اونجا زندگی کنه
&:ات اون سمت
+:اوکیه بزار برم ی کافی بگیرم چون میخوام تا اونجا بیدار بمونم و کل بیرون تماشا کنم
&:اوکی برو زود بیا
+:من رفتم بای
&:بای
ویو ات
بعد گرفتن کافی برگشتم به جایی ک لیان وایستاده بود
اما نه لیان اونجا بود نه چمدونامون هر چی نگاهمو اینور اونور دادم
اما باز لیان پیدا نکردم ک یهو. .........
بچه ها لطفا حمایت کنید
#بی_تی_اس #فیک #فیلم_کره_ای #فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیکشن #رمان #وانشات #کیپاپ #رمان #فیک_جونگ_کوک #فیک_جیمین #فیک_نامجون #فیک_جین #فیک_شوگا #فیک_جیهوپ #رمان_بی_تی_اس
با صدای لیانی ک داشت داد میزد به خودش اومد دوید سمت لیان که لیان گفت پشت سرتو نگاه کن
ترسی ک تو دل ات بود بیشتر شد و برگشت به عقب و دید درو باز گذاشته
+: مهم نی بریم
&:چرا انقد رنگت پریده
+:حالا بریم تو راه تعریف میکنم
&:باشه بریم
ات سوار ماشین ون مشکی بدون پلاک شد و با لیان به سمت فرودگاه حرکت کردن
&:ببین خوب گوش کن اون ور اب ک رسیدیم باید بریم تو ی خونه تو گانگنام
بمونیم تا افراد کمکی بابام بیان مارو ببرن خونه هامون
+:اوکیه گرفتم چند روز باید تو گانگنام بمونیم
&:فک کنم سه چار روز
+:اوکیه حالا خداکنه بدون اتفاقی به مقصد برسیم سختی هاش به کنار
&:اره، اها راستی نگفتی چرا انقد رنگت پریده بود ترسیده بودی
+:هیچی بخاطر ....
با وایستادن ماشین بچه ها فهمیدن ک رسیدن و باید پیاده شن
با دو به سمت فرودگاه حرکت کردن ک فهمیدن نیم ساعت دیگ پرواز دارن
هرکدومشون با سه تا چمدون تو دستشون بودن اخه بحث از ی عمر زندگیه
و قراره اونجا زندگی کنه
&:ات اون سمت
+:اوکیه بزار برم ی کافی بگیرم چون میخوام تا اونجا بیدار بمونم و کل بیرون تماشا کنم
&:اوکی برو زود بیا
+:من رفتم بای
&:بای
ویو ات
بعد گرفتن کافی برگشتم به جایی ک لیان وایستاده بود
اما نه لیان اونجا بود نه چمدونامون هر چی نگاهمو اینور اونور دادم
اما باز لیان پیدا نکردم ک یهو. .........
بچه ها لطفا حمایت کنید
#بی_تی_اس #فیک #فیلم_کره_ای #فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیکشن #رمان #وانشات #کیپاپ #رمان #فیک_جونگ_کوک #فیک_جیمین #فیک_نامجون #فیک_جین #فیک_شوگا #فیک_جیهوپ #رمان_بی_تی_اس
۱۰.۴k
۱۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.