نیکولای گوگولی موسوی شکور
(یک روز عادی در مافیا)
[از زبان راوی]
چویا مثل سگ مست کرده و گوشیش رو میزاره رو حالت هواپیما و گوشیش رو از پنجره ی ساختمون پرت میکنه پایین و میگه: پرواز کن.. پرواز کن..
و همین طور که داشت میگفت اذان و میگن و نماز صبح شروع میشه.
الله اکبر والله واکبر، الله اکبر والله اکبر
تاچیهارا:بچه ها برید وضو بگیرید من چویا رو اروم کردم میام.
تاچیهارا چویا رو انقد میزنه که چویا پهن میشه رو زمین.....
[از زبان تاچیهارا]
برم وضوم رو بگیرم. وای یوقت بیدار نشه بدبخت شم.
وایییییییییییییی. اگر بیدار شد بهش چی بگم. اصلا به بچه ها چی بگم. خواستم برم مهرم و بردام و نماز بخونم.که دیدم چویا داره با اون صورت کبودش نماز می خونه.
دو بادیگارد رو دیدم که اون طرف دارن قضاوت چویا رو میکنن که یکی از اونا گفت چویا سان خیلی کوتوله ست که چویا از اون طرف اونم وسط نماز میگه: به من میگی کوتوله مادر سگ.سگ اشغال، بیام...ربنا اتنا فد دنیا حسنه..
و باز هم به نمازش ادامه میده.
چویا:قل هو الله.
حلا من چیکار کنم اخخخ اهان برم نمازمو بخونم.اوکی.
[از زبان راوی]
فئودور: مثلا دارن نماز میخونن. بهه بهه بهه بهه. اصلا اوف..... حوصلم سر میره کجا برم چیکار کنم چه گوهری بیفشانوم.....
نماز نیکولای و موری و اکوتاگاوا تامام میشه...
نیکولای: برم حرص این اکوتاگاوا رو درارم.
دراز لوله لوله برم تو شرت عموی/با ریتم اتل متل توتوله بخونید/
همه به نیکولای نگاه میکنند.
نیکولای: حال نکردین؟ خیلی زیبا بود به نظر خودوم.
موری: نیکولای گوگول موسوی شکور سان، یکم با مزه...
نیکولای: اتل متل توتوله گاو حسن چجوره.
موری: نیکولای جان بزار حرفم رو کامل ...
نیکولای: نه شیر داره نه پستون...
موری: بی تر...
فئودور: بگو دو چرخه.
چویا: دوچرخه.
فئودور: سیبیل بابات می چرخه.
تاچیهارا: با تشکر به عرض کسانی که در اعمال خاکسپاری یاری دادند برای بار دوم تشکر میکنم و حرف اخرم... بیایید خرما بخورید.
نیکولای: زهرا، گوسفند نچرون تو صحرا..
موری: هندونه شرت بابات دون دونه دهن مامات سرویسه.
ادامه دارد.....
#دازای_چویا_سگ_های_ولگرد_بانگو_
[از زبان راوی]
چویا مثل سگ مست کرده و گوشیش رو میزاره رو حالت هواپیما و گوشیش رو از پنجره ی ساختمون پرت میکنه پایین و میگه: پرواز کن.. پرواز کن..
و همین طور که داشت میگفت اذان و میگن و نماز صبح شروع میشه.
الله اکبر والله واکبر، الله اکبر والله اکبر
تاچیهارا:بچه ها برید وضو بگیرید من چویا رو اروم کردم میام.
تاچیهارا چویا رو انقد میزنه که چویا پهن میشه رو زمین.....
[از زبان تاچیهارا]
برم وضوم رو بگیرم. وای یوقت بیدار نشه بدبخت شم.
وایییییییییییییی. اگر بیدار شد بهش چی بگم. اصلا به بچه ها چی بگم. خواستم برم مهرم و بردام و نماز بخونم.که دیدم چویا داره با اون صورت کبودش نماز می خونه.
دو بادیگارد رو دیدم که اون طرف دارن قضاوت چویا رو میکنن که یکی از اونا گفت چویا سان خیلی کوتوله ست که چویا از اون طرف اونم وسط نماز میگه: به من میگی کوتوله مادر سگ.سگ اشغال، بیام...ربنا اتنا فد دنیا حسنه..
و باز هم به نمازش ادامه میده.
چویا:قل هو الله.
حلا من چیکار کنم اخخخ اهان برم نمازمو بخونم.اوکی.
[از زبان راوی]
فئودور: مثلا دارن نماز میخونن. بهه بهه بهه بهه. اصلا اوف..... حوصلم سر میره کجا برم چیکار کنم چه گوهری بیفشانوم.....
نماز نیکولای و موری و اکوتاگاوا تامام میشه...
نیکولای: برم حرص این اکوتاگاوا رو درارم.
دراز لوله لوله برم تو شرت عموی/با ریتم اتل متل توتوله بخونید/
همه به نیکولای نگاه میکنند.
نیکولای: حال نکردین؟ خیلی زیبا بود به نظر خودوم.
موری: نیکولای گوگول موسوی شکور سان، یکم با مزه...
نیکولای: اتل متل توتوله گاو حسن چجوره.
موری: نیکولای جان بزار حرفم رو کامل ...
نیکولای: نه شیر داره نه پستون...
موری: بی تر...
فئودور: بگو دو چرخه.
چویا: دوچرخه.
فئودور: سیبیل بابات می چرخه.
تاچیهارا: با تشکر به عرض کسانی که در اعمال خاکسپاری یاری دادند برای بار دوم تشکر میکنم و حرف اخرم... بیایید خرما بخورید.
نیکولای: زهرا، گوسفند نچرون تو صحرا..
موری: هندونه شرت بابات دون دونه دهن مامات سرویسه.
ادامه دارد.....
#دازای_چویا_سگ_های_ولگرد_بانگو_
۶.۱k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.