پارت دوم
پارت دوم
یونگی:(با جدیت تمام و کمی ترس) من... من قلبم رو با قلب جیمین عوض میکنم
جیمین:(داد) مگه دیوونه شدی؟ من نمیتونم بدون تو زندگی کنم چرا میخوای با من اینکارو بکنی(اخرش یکم گریه)
یونگی:(رو به روی اینه) ولی من مجبورم و میخوام تو زندگی خوبی داشته باشی.
این رو گفت و به سمت اینه قدم بر میداشت.
جیمین با گریه بیش از حد و بدن بیجونش سعی داشت اون رو منصرف کنه اما نشد...
یونگی داخل اینه رفت و جیمین هم با تمام وجودش سعی کرد با یونگی داخل اینه بره و موفق شد.
اونا ترسیده بودن و کر میکردن همه چیز تموم شده...
اما زمان از قدرت عشق اونا متوقف شده بود.
جیمین و یونگی درحالی که همدیکر رو بغل میکردند میخواستند اخرین کیس شون رو انجام بدن...
اونا بدون توقف و وحشیانه همیگه رو میبوسیدند. ترکیب خون و اشک، توی دهن هر دوتاشون جمع شده بود اما دست بردار نبودند و فکر میکردن این اخر داستانشونه
یهو همه چیز به شکل یه انرژی در اینه فَوَران کرد و اونا از اینه بیرون اومدن.
خدایان دنیای ماورایی از قدرت عشق اونا تعجب کرده و دیدند که تیکه های قلب اونا، با هم درست میشه.
جیمین به مرور زمان حالش بهتر شد و دوباره قدرت خوناشامیش رو بدست اورد
دستم شکستتتتتتتتتت😐😐
یه بار نوشتم پاک شد دوباره نوشتم🤦🏻♀️🤦🏻♀️
🍭امیدوارم ازین دو پارتی خوشتون اومده باشه🍭
🥺فقط لطفا لایک و کامنت هم بزارین🥺
🪐اگه درخواستی داشتین من اینجام🪐
یونگی:(با جدیت تمام و کمی ترس) من... من قلبم رو با قلب جیمین عوض میکنم
جیمین:(داد) مگه دیوونه شدی؟ من نمیتونم بدون تو زندگی کنم چرا میخوای با من اینکارو بکنی(اخرش یکم گریه)
یونگی:(رو به روی اینه) ولی من مجبورم و میخوام تو زندگی خوبی داشته باشی.
این رو گفت و به سمت اینه قدم بر میداشت.
جیمین با گریه بیش از حد و بدن بیجونش سعی داشت اون رو منصرف کنه اما نشد...
یونگی داخل اینه رفت و جیمین هم با تمام وجودش سعی کرد با یونگی داخل اینه بره و موفق شد.
اونا ترسیده بودن و کر میکردن همه چیز تموم شده...
اما زمان از قدرت عشق اونا متوقف شده بود.
جیمین و یونگی درحالی که همدیکر رو بغل میکردند میخواستند اخرین کیس شون رو انجام بدن...
اونا بدون توقف و وحشیانه همیگه رو میبوسیدند. ترکیب خون و اشک، توی دهن هر دوتاشون جمع شده بود اما دست بردار نبودند و فکر میکردن این اخر داستانشونه
یهو همه چیز به شکل یه انرژی در اینه فَوَران کرد و اونا از اینه بیرون اومدن.
خدایان دنیای ماورایی از قدرت عشق اونا تعجب کرده و دیدند که تیکه های قلب اونا، با هم درست میشه.
جیمین به مرور زمان حالش بهتر شد و دوباره قدرت خوناشامیش رو بدست اورد
دستم شکستتتتتتتتتت😐😐
یه بار نوشتم پاک شد دوباره نوشتم🤦🏻♀️🤦🏻♀️
🍭امیدوارم ازین دو پارتی خوشتون اومده باشه🍭
🥺فقط لطفا لایک و کامنت هم بزارین🥺
🪐اگه درخواستی داشتین من اینجام🪐
۵.۶k
۰۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.