شرینم
part : 19
خواهش میکنم عالیجناب، آرومتر بدویید.
خدمتکار بتا عاجزانه درخواست کرد ولی امگای جوان بی توجه به خدمه ای
که مثل مرغ پرکنده این طرف و اون طرف برای جلوگیری از افتادن ملکشون
التماس میکردن، با پاهای همیشه برهنه
اش به سمت قصر بزرگ میدوید.
تهیونگ با ذوق با یک دست پایین پیراهن سفیدش رو جمع تر کرد و از روی پله
هایی که راهروی بین اقامتگاهش رو به اقامتگاه آلفاش وصل میکرد پرید و
زن بتا رو به سکته نزدیکتر کرد!
تهیونگ جعبه ی داخل دستش رو محکم به سینه اش چسبوند و قدم هاش رو
آروم کرد.
اینبار پاورچین پاورچین به سمت قسمت پشتی اقامتگاه امپراطور قدم برداشت
و با اشاره ی دست از خدمه اش خواست تا دور بمونن!
رو نوک انگشتاش از پله های سنگی قصر باال رفت و خودش رو به دیوار
چسبوند. خم شد و با کمی احتیاط با آلفاش که با اقتدار پر جذبه اش به تخت
چوبی سلطنتی تکیه زده بود و نامه ها رو مرور میکرد نگاه کرد و در دل
اون همه زیباییش رو تحسین کرد.
خدمتکار ها و نگهبان هایی که امگای شیطون رو دیده بودن، با گزیدن
لبهاشون سعی در خفه کردن صدای خنده هاشون داشتن.
محیط قصر از وقتی که تهیونگ ملکه شده بود کامال متفاوت شده بود. تمام نقاط
قصر پر از گلدان های رنگارنگ شده بود و شیرینی همیشه تو منوی غذایی
تمام ساکنین، من جمله سرباز ها و خدمه وجود داشت. یه جورایی میشد گفت
شیرینی وجود امگا، همه گیر شده بود!
تهیونگ با حرکت سر جنگکوک ، فورا عقب کشید و به دیوار پشتش تکیه داد.
کمی صبر کرد و بعد با احتیاط به عقب خم شد که با دیدن آلفا در فاصله چند
لایک و کامنت یادتون نرههه٭
خواهش میکنم عالیجناب، آرومتر بدویید.
خدمتکار بتا عاجزانه درخواست کرد ولی امگای جوان بی توجه به خدمه ای
که مثل مرغ پرکنده این طرف و اون طرف برای جلوگیری از افتادن ملکشون
التماس میکردن، با پاهای همیشه برهنه
اش به سمت قصر بزرگ میدوید.
تهیونگ با ذوق با یک دست پایین پیراهن سفیدش رو جمع تر کرد و از روی پله
هایی که راهروی بین اقامتگاهش رو به اقامتگاه آلفاش وصل میکرد پرید و
زن بتا رو به سکته نزدیکتر کرد!
تهیونگ جعبه ی داخل دستش رو محکم به سینه اش چسبوند و قدم هاش رو
آروم کرد.
اینبار پاورچین پاورچین به سمت قسمت پشتی اقامتگاه امپراطور قدم برداشت
و با اشاره ی دست از خدمه اش خواست تا دور بمونن!
رو نوک انگشتاش از پله های سنگی قصر باال رفت و خودش رو به دیوار
چسبوند. خم شد و با کمی احتیاط با آلفاش که با اقتدار پر جذبه اش به تخت
چوبی سلطنتی تکیه زده بود و نامه ها رو مرور میکرد نگاه کرد و در دل
اون همه زیباییش رو تحسین کرد.
خدمتکار ها و نگهبان هایی که امگای شیطون رو دیده بودن، با گزیدن
لبهاشون سعی در خفه کردن صدای خنده هاشون داشتن.
محیط قصر از وقتی که تهیونگ ملکه شده بود کامال متفاوت شده بود. تمام نقاط
قصر پر از گلدان های رنگارنگ شده بود و شیرینی همیشه تو منوی غذایی
تمام ساکنین، من جمله سرباز ها و خدمه وجود داشت. یه جورایی میشد گفت
شیرینی وجود امگا، همه گیر شده بود!
تهیونگ با حرکت سر جنگکوک ، فورا عقب کشید و به دیوار پشتش تکیه داد.
کمی صبر کرد و بعد با احتیاط به عقب خم شد که با دیدن آلفا در فاصله چند
لایک و کامنت یادتون نرههه٭
۱.۴k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.