پشت صحنه "P13"
ویو فلیکس
زود با نگرانی دوید سمت استخر و خودشو پرت کرد سمت لارا....
شنا کرد سمتش و از پاهاش گرفت و از زیر آب آورد بالا..
فلیکس: عقلتو از دست دادی؟
لارا:گفتم که بم بگو اون تو کسق هست؟
فلیکس:به خاطر این با جونت تهدیدم کردی..
لارا:فلیکس سر..ده
فلیکس فهمید لارا سردشه زود از آب درامد جوری که فلیکس لارا رو براید استایل بغلش گرفته بود و داشت به سمت خونه میرفت
که لارا گفت:بذارم...زمین
فلیکس:سردته؟
باهم وارد خونه شدن و رفتن سمت اتاق فلیکس که یهو...
.:امدی
لارا زود سرشو از سینه فلیکس برداشت و کمی خودشو بالا آورد تا دختره رو ببینه که دید خواهر فلیکسه از خجالت سرشو به سینه فلیکس فشرد و یه هوفی بلندی کشید
فلیکس تازه متوجه شده که قضیه از چی قراره خندش گرفت و آروم دم گوشه لارا گفت:بهم بگو که فک کردی دوست دخترم تو خونه بود و تو حسودی کردی(خنده آروم)
لارا از سینه فلیکس زد و امد پایین و تا کمر تعظیم کرد و گفت:سلام خوبین من منیجر..
خف:(مخفف خواهر فلیکس)میشناسم خوش امدی ولی چرا خیسی؟
لارا:من اشتباهی افتادم استخر و فلیکس نجاتم داد..
فلیکس دوباره دم گوشه لارا زمزمه کرد:داری ماستمالی میکنی؟
که لارا دو قدم رفت جلو و گفت:من دیگه میرم مراقب خودتون باشین
لارا بدو بدو رفت سمت درو ازش خارج شد خواست بره که از پشت فلیکس دستشو گرفت و گفت:میخوای اینجوری بداری بری کلا خیس شدی عقل تو سرته؟
لاراسرشو آورد پایین و گفت:ببخشید مانع دردسر شدم..
فلیکس دست زخم لارا رو گرفت آورد بهش زل زد:بیا اول اینو پانسمان کنیم
لارا:باشه
فلیکس و لارا رفتن سمت اتاق لارا نشت رو تخت و فلیکس رفت با جعبه پزشکی برگشت
لارا بانداژ اب شدشو باز کرد فلیکس هم نشت رو تخت و دست لارا رو گرفت تو دستش و با دارو ضد عفونیش کرد دلش نمیوند ولی به خوش نمیاورد
لارا:فلیکس...
فلیکس که داشت دست لارا رو با بانداژ میبست گفت:بله؟
لارا:ببخشید از این به بعد هر اتفاقی بیوفته برا تو میگم...
فلیکس:منم معذرت میخوام دیگه باهات سرد نمیشم و بهت داد نمیزنم..
لارا خندید و چون دستش کاملا بسته شده بود دستشو از دست فلیکس کشید بیرون و بلند شد:دیگه برم فردا میبینمت
لارا خواست بره که فلیکس لارا رو از دستش گرفت و برگردوند سمت خودش و محکم بغلش کشید...
زود با نگرانی دوید سمت استخر و خودشو پرت کرد سمت لارا....
شنا کرد سمتش و از پاهاش گرفت و از زیر آب آورد بالا..
فلیکس: عقلتو از دست دادی؟
لارا:گفتم که بم بگو اون تو کسق هست؟
فلیکس:به خاطر این با جونت تهدیدم کردی..
لارا:فلیکس سر..ده
فلیکس فهمید لارا سردشه زود از آب درامد جوری که فلیکس لارا رو براید استایل بغلش گرفته بود و داشت به سمت خونه میرفت
که لارا گفت:بذارم...زمین
فلیکس:سردته؟
باهم وارد خونه شدن و رفتن سمت اتاق فلیکس که یهو...
.:امدی
لارا زود سرشو از سینه فلیکس برداشت و کمی خودشو بالا آورد تا دختره رو ببینه که دید خواهر فلیکسه از خجالت سرشو به سینه فلیکس فشرد و یه هوفی بلندی کشید
فلیکس تازه متوجه شده که قضیه از چی قراره خندش گرفت و آروم دم گوشه لارا گفت:بهم بگو که فک کردی دوست دخترم تو خونه بود و تو حسودی کردی(خنده آروم)
لارا از سینه فلیکس زد و امد پایین و تا کمر تعظیم کرد و گفت:سلام خوبین من منیجر..
خف:(مخفف خواهر فلیکس)میشناسم خوش امدی ولی چرا خیسی؟
لارا:من اشتباهی افتادم استخر و فلیکس نجاتم داد..
فلیکس دوباره دم گوشه لارا زمزمه کرد:داری ماستمالی میکنی؟
که لارا دو قدم رفت جلو و گفت:من دیگه میرم مراقب خودتون باشین
لارا بدو بدو رفت سمت درو ازش خارج شد خواست بره که از پشت فلیکس دستشو گرفت و گفت:میخوای اینجوری بداری بری کلا خیس شدی عقل تو سرته؟
لاراسرشو آورد پایین و گفت:ببخشید مانع دردسر شدم..
فلیکس دست زخم لارا رو گرفت آورد بهش زل زد:بیا اول اینو پانسمان کنیم
لارا:باشه
فلیکس و لارا رفتن سمت اتاق لارا نشت رو تخت و فلیکس رفت با جعبه پزشکی برگشت
لارا بانداژ اب شدشو باز کرد فلیکس هم نشت رو تخت و دست لارا رو گرفت تو دستش و با دارو ضد عفونیش کرد دلش نمیوند ولی به خوش نمیاورد
لارا:فلیکس...
فلیکس که داشت دست لارا رو با بانداژ میبست گفت:بله؟
لارا:ببخشید از این به بعد هر اتفاقی بیوفته برا تو میگم...
فلیکس:منم معذرت میخوام دیگه باهات سرد نمیشم و بهت داد نمیزنم..
لارا خندید و چون دستش کاملا بسته شده بود دستشو از دست فلیکس کشید بیرون و بلند شد:دیگه برم فردا میبینمت
لارا خواست بره که فلیکس لارا رو از دستش گرفت و برگردوند سمت خودش و محکم بغلش کشید...
۶.۷k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.