𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۵ پارت ۹
ا.ت ویو
رفتم اتاق رو تخت دراز کشیدم و به قانیه نکشید خواب رفتم هم خیلی خسته بودم همم اینکه فردا مصاحبه ای با یک مجله داشتم به گفته پیدینیم باید خودمو معرفی کنم و دست از مخفی کاری بردارم
با احساس سنگینی روی کمرم کمی جا به جا شدم ولی دیگه خیلی خسته یودم میدونستم تهیونگه و گرفتم خوابیدم
فردا صبح
با صدای کیوت بازی های تهیونگ چشمامو باز کردم دیدم داره با لپام بازی میکنه
_چیکار میکنی ته😂
ته_یک ساعته منتظرم بیدار شی پاشو امروز کار داریم
_پاشدم
خیلی پر اشتیاق بودم رفتم دوش گرفتم یک دست لباس نسبتا مناسب پوشیدم که شامل یک شلوار جین با یک کت بود موهامم باز گذاشتم و رفتم پیش ته ارایشم خیلی لایت بود
ته_اوفففف چه خوشگل شدی دلم نمیاد بزارم بری
_یااا اینطوری نگو مجبورم باید برم
ته_میدونم میدونم از پیدی نیم اجازه گرفتم منم باهات بیام
_ولی بهت هیت میدن
ته_بودن پیش تو برام مهم تر از هیت دارن دیگرانه
_گفتم هیت...خدامیدونه از اینکه من کنارتم و عضو کماپنی تون هستم چقد بهم هیت بدن
ته_خودتو از الان ناراحت نکن ماهم اون اوایل خیلی هیت میگرفتیم ولی الان میبینی که سه چهارم جهان عاشقمونن
_اوهوم یکیش خود من از ایران به خاطرتون اومدم کره
ته_و من عاشقت شدم
_یس😍🥲🌝
ته_خب حالا بیا بریم صبحانه بخوریم که کلی کار در پیش داری
_اوهوم
تو سالن همینجور میرفتیم و حرف میزدیم
ته_خب چی باید بگی؟
_پیدینیم گفت در مورد خودم بگم نه کمتر نه بیشتر
ته_حق با اونه فعلا چیز زیادی رو نباید رو کنیم چون ممکنه دردسر بشه
_مثلا چه دردسری؟
ته_مثلا ساسنگ فن ها حدودا سه سال پیش یک ساسنگ فن جیمین رو تحدید به م.رگ کرده بود خیلی هامون رو تحدید کردن
_واییی نگو تهیونگ چطور جرعت همچین کاری رو داشتن عوضیا
ته_ولی خب با رد هایی که جیمین داد دستگیر شد از اون موقع تو همه ی مراسم ها کلی بادیگارد همراهمون میاد
_خیلی عالیه که مراقبتونن
سر سفره نشستیم پسرا انگار خواب بودن یکم صبحونه خوردم
_هیچ کس نیست پس این همه خوراکی از کجا اومده؟
ته_من اماده کردم
_چینجایو؟؟؟😍🥺
ته_اوهوم برای تو
تا اومدم چیزی بگم که یهو کلی صدا از پشت سرم اومد
جین_وای مامانمینا چقد غذا
جیمی_واییی گشنمهههه
کوک_اوف اوف مث اینکه امروز شانس باهامه
شوگ_مثل اینکه یکبار بیدار شدنم ارزش داشت یام یام
هوبی_برین کنار خورشیدتون گشنشه
مونی_نامجون با ارامش وارد جمع شو تا خرابی ایجاد نشه(پارهههه😂)
_صبح بخی..
تا اومدم صبح بخیر بگم یهو حمله کردن به سفره و توی چند ثانیه هرچی رو سفره بود رو قورت دادن
_ام.عا😐😐😐....
ته_همه زحماتم برای عشقم رو توی چند ثانیه به فنا دادین....پاشین خودتون یک کوفتی درست کنین بخورین خب الان ا.ت هیچی نخورده چجوری بره مصاحبه؟هاااا...........
رفتم اتاق رو تخت دراز کشیدم و به قانیه نکشید خواب رفتم هم خیلی خسته بودم همم اینکه فردا مصاحبه ای با یک مجله داشتم به گفته پیدینیم باید خودمو معرفی کنم و دست از مخفی کاری بردارم
با احساس سنگینی روی کمرم کمی جا به جا شدم ولی دیگه خیلی خسته یودم میدونستم تهیونگه و گرفتم خوابیدم
فردا صبح
با صدای کیوت بازی های تهیونگ چشمامو باز کردم دیدم داره با لپام بازی میکنه
_چیکار میکنی ته😂
ته_یک ساعته منتظرم بیدار شی پاشو امروز کار داریم
_پاشدم
خیلی پر اشتیاق بودم رفتم دوش گرفتم یک دست لباس نسبتا مناسب پوشیدم که شامل یک شلوار جین با یک کت بود موهامم باز گذاشتم و رفتم پیش ته ارایشم خیلی لایت بود
ته_اوفففف چه خوشگل شدی دلم نمیاد بزارم بری
_یااا اینطوری نگو مجبورم باید برم
ته_میدونم میدونم از پیدی نیم اجازه گرفتم منم باهات بیام
_ولی بهت هیت میدن
ته_بودن پیش تو برام مهم تر از هیت دارن دیگرانه
_گفتم هیت...خدامیدونه از اینکه من کنارتم و عضو کماپنی تون هستم چقد بهم هیت بدن
ته_خودتو از الان ناراحت نکن ماهم اون اوایل خیلی هیت میگرفتیم ولی الان میبینی که سه چهارم جهان عاشقمونن
_اوهوم یکیش خود من از ایران به خاطرتون اومدم کره
ته_و من عاشقت شدم
_یس😍🥲🌝
ته_خب حالا بیا بریم صبحانه بخوریم که کلی کار در پیش داری
_اوهوم
تو سالن همینجور میرفتیم و حرف میزدیم
ته_خب چی باید بگی؟
_پیدینیم گفت در مورد خودم بگم نه کمتر نه بیشتر
ته_حق با اونه فعلا چیز زیادی رو نباید رو کنیم چون ممکنه دردسر بشه
_مثلا چه دردسری؟
ته_مثلا ساسنگ فن ها حدودا سه سال پیش یک ساسنگ فن جیمین رو تحدید به م.رگ کرده بود خیلی هامون رو تحدید کردن
_واییی نگو تهیونگ چطور جرعت همچین کاری رو داشتن عوضیا
ته_ولی خب با رد هایی که جیمین داد دستگیر شد از اون موقع تو همه ی مراسم ها کلی بادیگارد همراهمون میاد
_خیلی عالیه که مراقبتونن
سر سفره نشستیم پسرا انگار خواب بودن یکم صبحونه خوردم
_هیچ کس نیست پس این همه خوراکی از کجا اومده؟
ته_من اماده کردم
_چینجایو؟؟؟😍🥺
ته_اوهوم برای تو
تا اومدم چیزی بگم که یهو کلی صدا از پشت سرم اومد
جین_وای مامانمینا چقد غذا
جیمی_واییی گشنمهههه
کوک_اوف اوف مث اینکه امروز شانس باهامه
شوگ_مثل اینکه یکبار بیدار شدنم ارزش داشت یام یام
هوبی_برین کنار خورشیدتون گشنشه
مونی_نامجون با ارامش وارد جمع شو تا خرابی ایجاد نشه(پارهههه😂)
_صبح بخی..
تا اومدم صبح بخیر بگم یهو حمله کردن به سفره و توی چند ثانیه هرچی رو سفره بود رو قورت دادن
_ام.عا😐😐😐....
ته_همه زحماتم برای عشقم رو توی چند ثانیه به فنا دادین....پاشین خودتون یک کوفتی درست کنین بخورین خب الان ا.ت هیچی نخورده چجوری بره مصاحبه؟هاااا...........
۲۸.۹k
۳۰ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.