💗من رو ددی صدا کن💗💗پارت ۵💗
(از پارت قبل ۱ هفته گذشته و ا/ت و تهیونگ بهم نزدیکتر شدند)
ویو تهیونگ:
(وارد کلاسمون شدم دیدم ا/ت داره نقاشی می کشه)
تهیونگ:چی می کشی؟
(برگه اش رو نشونم میده)
ا/ت:این یک خوناشام.میدونم بد شده.
تهیونگ:نه خوب شده.البته که،میدونی خوناشام واقعی نیست.
ا/ت:آره میدونم،فکر کن اگه وقعی بود، چقدر باحال می شد.
تهیونگ:آ...آره باحال...می شد.
ویو ا/ت:
(دیدم کراواتش بد شکل شده و پا شدم و درستش کردم)
ا/ت:تروخدا ماسکتو بکش پایین.
تهیونگ:عمراً
ا/ت:زخمی شده لبت یا همچین چیزی؟
تهیونگ:نه،ی چیزی هست که نزدیکترین نفر هم به من نمی دونه.
(موهاشو بهم ریخته کردم)
ا/ت:بامزهههههههه،ربع ساعته زنگ خونه خورده دیوونه.
(رفتم بیرون)
ویو تهیونگ:
ذهن تهیونگ:بانی.بانی کوچولوی خودمی.
(ماسکم رو کشیدم پایین و با دستم برای ا/ت بوس فرستادم ولی ا/ت ندید)
💗من هر روز ۳ پارت رو می نویسم پس صبور باشید💗
ویو تهیونگ:
(وارد کلاسمون شدم دیدم ا/ت داره نقاشی می کشه)
تهیونگ:چی می کشی؟
(برگه اش رو نشونم میده)
ا/ت:این یک خوناشام.میدونم بد شده.
تهیونگ:نه خوب شده.البته که،میدونی خوناشام واقعی نیست.
ا/ت:آره میدونم،فکر کن اگه وقعی بود، چقدر باحال می شد.
تهیونگ:آ...آره باحال...می شد.
ویو ا/ت:
(دیدم کراواتش بد شکل شده و پا شدم و درستش کردم)
ا/ت:تروخدا ماسکتو بکش پایین.
تهیونگ:عمراً
ا/ت:زخمی شده لبت یا همچین چیزی؟
تهیونگ:نه،ی چیزی هست که نزدیکترین نفر هم به من نمی دونه.
(موهاشو بهم ریخته کردم)
ا/ت:بامزهههههههه،ربع ساعته زنگ خونه خورده دیوونه.
(رفتم بیرون)
ویو تهیونگ:
ذهن تهیونگ:بانی.بانی کوچولوی خودمی.
(ماسکم رو کشیدم پایین و با دستم برای ا/ت بوس فرستادم ولی ا/ت ندید)
💗من هر روز ۳ پارت رو می نویسم پس صبور باشید💗
۵.۴k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.