عشق یا بردگی (پارت یازده)
&اول بریم خونه بعد
باشه
* میرسید و میرید تو اتاق*
هنوز هیچی نگفتن موندم که چرا مایم ندارن
& توکا نجاتم بده گوهی که خوردمو جمع کنمممم
میگم من بهت گفتم بری
&خوب راستش میدونی.....
چی شده بگو دیگه
&یه غلطی کردم که نباید میکردم مچ منم گرفتن با یه پسره اره
چی کار بگو دیگه
&با یه پسر چی عبادت کردیم ران دیدمم یکشنمممممم
عبادت از اون عبادات
&ااره
*میزنه زیر گریه*
چی کار کردی پاره نشدی
هق
*بغلت میکنه و سرتو ناز میکینه*
آروم تازه با هم گیر افتادیم
&گفتن فردا به حسابم میرسن
میترسم توکا خیلی میترسم
من نمی زارم
&اگه بمیرم چیییی
مگه من مردم که بزارم بسه بیا امشب فرار کنیم
&نه نمیشه گیر میوفتیمم منونم بهتره که بخوابی منم باید برم پیش بقیه خدمتکارا
فردا میبینمت مراقب باش خداحافظ ب. باشه
شب به خیر
&ش...شب بخیر
*میره بیرون درو میبنده*
«فردا ساعت ده»
*صدایه در بلند میشه*
چی شده
خدمتکار: خا... خانوم صبحونه حاضره
وایستا کیوکا کجاستتت تو میدونیییییی
_تو اتاقن خانومم
ن میرم پیشش
_باشه
» بدو بدو میره *
کیوکااااا کجایییی کیوکاااااا
& زیر پتو ام
چراااااا بیا بیرون بینم
&چون بدنم درد میکنه
&لطفا ولم کن
چ...چی شده
&ولم کن توکا
کیوکا
&بله
ببخشید من میرم بهشون میگم
&نه دیره بگی بازم میزنن
تورو
*از زیر پتو میاد بیرون*
&نگاه کن بدنم کبوده ولم کن
نمی زارم این وضعیت ادامه داشته باشه
* با عصبانیت میره به سمت اشپز خونه پیش ران و ریندو*
ران: صبح به خیر توکابه موقع برایه صبحونه رسیدی بشین
* توکا با عصبانیت جفت دستاشو میزاره رو میز
با کیوکا چی کار کردین ها
_اروم توکا ادب بهش یاد دادم تا قوانین رو زیر پا نزاره
سر میز این جوری رفتار نکن بی احترامی هست بعد غذا حرف میزنیم؛
شما یه دخترو زدین
_مشکلی هست
_اره
_ چیش بگو حلش کنم باهات دروغایه تو هم یادم نرفته
۱برام مهم نیست حق ندارین با کیوکا این کارو بکنید اون برای منه
۱اون برایه توعه؟ نکنه عاشقشی ها
*تک خنده ای میکنه*
اره هستم به خودم مربوطه
_ تکرار نمیشه
چی
_دکترو میفرستم سراقش حالا غذا تو بخور حالا بشین غذاتو بخور
بعد از ظهر با کیوکا میرید خریده
هم
_چیزی شده؟
نوچچ
باشه
*ریندو صبحونش تموم میشه*
ریندو: سر غذا حرف نزن ران
صبحت به خیر توکا واسه کیوکا متسفم اون موقع خواب بودم ران یه غلطی دور از چشمم کرده امید وارم دیگه از ما دلخور نشی
باشه
* میرسید و میرید تو اتاق*
هنوز هیچی نگفتن موندم که چرا مایم ندارن
& توکا نجاتم بده گوهی که خوردمو جمع کنمممم
میگم من بهت گفتم بری
&خوب راستش میدونی.....
چی شده بگو دیگه
&یه غلطی کردم که نباید میکردم مچ منم گرفتن با یه پسره اره
چی کار بگو دیگه
&با یه پسر چی عبادت کردیم ران دیدمم یکشنمممممم
عبادت از اون عبادات
&ااره
*میزنه زیر گریه*
چی کار کردی پاره نشدی
هق
*بغلت میکنه و سرتو ناز میکینه*
آروم تازه با هم گیر افتادیم
&گفتن فردا به حسابم میرسن
میترسم توکا خیلی میترسم
من نمی زارم
&اگه بمیرم چیییی
مگه من مردم که بزارم بسه بیا امشب فرار کنیم
&نه نمیشه گیر میوفتیمم منونم بهتره که بخوابی منم باید برم پیش بقیه خدمتکارا
فردا میبینمت مراقب باش خداحافظ ب. باشه
شب به خیر
&ش...شب بخیر
*میره بیرون درو میبنده*
«فردا ساعت ده»
*صدایه در بلند میشه*
چی شده
خدمتکار: خا... خانوم صبحونه حاضره
وایستا کیوکا کجاستتت تو میدونیییییی
_تو اتاقن خانومم
ن میرم پیشش
_باشه
» بدو بدو میره *
کیوکااااا کجایییی کیوکاااااا
& زیر پتو ام
چراااااا بیا بیرون بینم
&چون بدنم درد میکنه
&لطفا ولم کن
چ...چی شده
&ولم کن توکا
کیوکا
&بله
ببخشید من میرم بهشون میگم
&نه دیره بگی بازم میزنن
تورو
*از زیر پتو میاد بیرون*
&نگاه کن بدنم کبوده ولم کن
نمی زارم این وضعیت ادامه داشته باشه
* با عصبانیت میره به سمت اشپز خونه پیش ران و ریندو*
ران: صبح به خیر توکابه موقع برایه صبحونه رسیدی بشین
* توکا با عصبانیت جفت دستاشو میزاره رو میز
با کیوکا چی کار کردین ها
_اروم توکا ادب بهش یاد دادم تا قوانین رو زیر پا نزاره
سر میز این جوری رفتار نکن بی احترامی هست بعد غذا حرف میزنیم؛
شما یه دخترو زدین
_مشکلی هست
_اره
_ چیش بگو حلش کنم باهات دروغایه تو هم یادم نرفته
۱برام مهم نیست حق ندارین با کیوکا این کارو بکنید اون برای منه
۱اون برایه توعه؟ نکنه عاشقشی ها
*تک خنده ای میکنه*
اره هستم به خودم مربوطه
_ تکرار نمیشه
چی
_دکترو میفرستم سراقش حالا غذا تو بخور حالا بشین غذاتو بخور
بعد از ظهر با کیوکا میرید خریده
هم
_چیزی شده؟
نوچچ
باشه
*ریندو صبحونش تموم میشه*
ریندو: سر غذا حرف نزن ران
صبحت به خیر توکا واسه کیوکا متسفم اون موقع خواب بودم ران یه غلطی دور از چشمم کرده امید وارم دیگه از ما دلخور نشی
۶.۶k
۲۹ تیر ۱۴۰۳