ستاره در شب
مامان ارسلان:گ*م*شی*د بیرون
دیانا:زود لباسامو پوشیدیم رفتیم وسایل هامونو جمع کردیم رفتیم هتل
ارسلان:موقعی که رسیدیم هتل رفتم یه کلید یکی از اتاق هارو گرفتم رفتیم داخل اتاق
دیانا:ارسلان گرسنمه
ارسلان:الان میخوام برم بیرون میرم برات خوراکی هم بگیرم میام
دیانا:باشه .. خدافظ
ارسلان:خداحافظی کردم وقتی درو بستم دیدم یه دختره ای اومد نزدیکم یه بوس زد رو لبام
دختره:خوبی خوشگله من مهدیسم بیا با هم بریم تو اتاق
ارسلان:برو گ*م*شو
مهدیس:چرا ....
ارسلان:محکم هولم داد خوردم به دیوار شروع کرد به خوردن ل*با*م محکم هولش دادم
مهدیس:محکم هولم داد بعد رفت
دیانا:صدا در اومد رفتم درو باز کنم دیدم
ادامه لایک ها به ۵ تا برسه
دیانا:زود لباسامو پوشیدیم رفتیم وسایل هامونو جمع کردیم رفتیم هتل
ارسلان:موقعی که رسیدیم هتل رفتم یه کلید یکی از اتاق هارو گرفتم رفتیم داخل اتاق
دیانا:ارسلان گرسنمه
ارسلان:الان میخوام برم بیرون میرم برات خوراکی هم بگیرم میام
دیانا:باشه .. خدافظ
ارسلان:خداحافظی کردم وقتی درو بستم دیدم یه دختره ای اومد نزدیکم یه بوس زد رو لبام
دختره:خوبی خوشگله من مهدیسم بیا با هم بریم تو اتاق
ارسلان:برو گ*م*شو
مهدیس:چرا ....
ارسلان:محکم هولم داد خوردم به دیوار شروع کرد به خوردن ل*با*م محکم هولش دادم
مهدیس:محکم هولم داد بعد رفت
دیانا:صدا در اومد رفتم درو باز کنم دیدم
ادامه لایک ها به ۵ تا برسه
۲.۷k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.