مافیای من p7
ات:بیخیال استراحت کن
کوک:جوابمو سوالم رو بده
ات:یبار یه حرفو میزنم
کوک:اولا ازت بزرگترم دوما انگار یادت رفته کیم؟
ات:مگه میزاری یادم بره...میرم بیرون فعلا
کوک:یادم نمیاد بهت گفته باشم باشه؟
ات:خیلی رو مخی...رفتم بخوابم نکنه اینم اجازه میخواد
کوک:اتاق اینجاست
ات:روی کاناپه میخوابم
کوک:اجازه نداری
ات:اجازه مردن دارم؟
کوک:باز شروع کردی
ات:تو داری دهنمو باز میکنی....بخواب کاری هم به من نداشته باش
کوک:ببین ات
ات:نمیخوام ببینم ...تموم شد
a,t
واقعا اینجوری باید بکنه؟ ۴ ساله فقد دارم رنج میکشم انتظار داره خیلی خوشحال باشم؟ بیخیال فقد چند هفته دیگه مونده ات صبور باش بعد از شر این و این زندگی که برات درست کرده راحت میشی
پتو رو کشیدم روی سرم که یهو یه چیزی اومد توی فکرم...حرفای اون پسره؟...بزار...شمارش رو سئو کردم و بهش sms دادم...
ات:سلام منم ات...در مورد حرفت فکر کردم بعید میدونم بتونم باهاش نمیتونم کنار بیام
د.چ:مطمئنی؟چون فقد تو میتونی دستیار کوک که خیلی بهش نزدیکه فقد تویی
ات:فکرام رو کردم من چند وقت دیگه از اینجا میرم
د.چ:درست..تو میری ولی بعد تو جون کلی آدم بی گناه ریخته میشه
ات:هوووف میگی چیکار کنم
د.چ:شنیدم چان میگفت کوک تورو دوست داره از این فرصت استفاده کن و خرش کن
ات:عمرا
د.چ:خود دانی بیشتر فکر کن
ات:اوک...بای
a,t
اههه چیکار کنم...درسته من خیلی سنگدل شدم ولی هنوز قلب دارم و این اجازه رو نمیتونم بدم که کلی آدم بی گناه بمیرن
ویو ات: هوووف چیکار کنم من دوسش ندارم ولی دلمم نمیخواد که قلبش بشکنه پس نمیتونم اجازه بدم که فکر کنه عاشقشم...باهاش حرف بزنم قبول میکنه؟ وای جی میگی تو اتقدر باهاش بد حرف زدی انتظار داری قبول کنه...اصلا تقصیر خودش بود به من چه ... اههه ات بگیر بکپ ... آخرش نتونستم بخوابم عذاب وجدانم این اجازه رو بهم نمیداد میگفت باید معذرت خواهی کنی...در اتاقو زدم صدایی نشنیدم
ات:خوابیدی؟*اروم*
کوک:......*یعنی الان خوابه:/*
ات: کوک متاسفم من بدرد نخور ترین آدم دنیام من آدم بدیم ولی نمیخوام زندگیت با من تباه بشه... من واقعا متاسفم که اتقدر باهات بد حرف میزنم و همیشه باهات سردم ولی دیگه ات قبلی خیلی وقته که مرده... درباره خبر هایی هم که شنیدم امیدوارم اینجوری نباشه تو دوست دختر داری همشون خیلی خوشگلن و بهت اهمیت میدن و توجه میکنن ولی من هیچی نیستم ن خوشگلم ن توجه میکنم ن خونگرمم همون بهتر که چند روز دیگه از اینجا میرم و تو از دستم راحت میشی و زندگی خوبی رو برای خودت درست میکنی...*بغض* خوابای خوبی ببینی
کوک:جوابمو سوالم رو بده
ات:یبار یه حرفو میزنم
کوک:اولا ازت بزرگترم دوما انگار یادت رفته کیم؟
ات:مگه میزاری یادم بره...میرم بیرون فعلا
کوک:یادم نمیاد بهت گفته باشم باشه؟
ات:خیلی رو مخی...رفتم بخوابم نکنه اینم اجازه میخواد
کوک:اتاق اینجاست
ات:روی کاناپه میخوابم
کوک:اجازه نداری
ات:اجازه مردن دارم؟
کوک:باز شروع کردی
ات:تو داری دهنمو باز میکنی....بخواب کاری هم به من نداشته باش
کوک:ببین ات
ات:نمیخوام ببینم ...تموم شد
a,t
واقعا اینجوری باید بکنه؟ ۴ ساله فقد دارم رنج میکشم انتظار داره خیلی خوشحال باشم؟ بیخیال فقد چند هفته دیگه مونده ات صبور باش بعد از شر این و این زندگی که برات درست کرده راحت میشی
پتو رو کشیدم روی سرم که یهو یه چیزی اومد توی فکرم...حرفای اون پسره؟...بزار...شمارش رو سئو کردم و بهش sms دادم...
ات:سلام منم ات...در مورد حرفت فکر کردم بعید میدونم بتونم باهاش نمیتونم کنار بیام
د.چ:مطمئنی؟چون فقد تو میتونی دستیار کوک که خیلی بهش نزدیکه فقد تویی
ات:فکرام رو کردم من چند وقت دیگه از اینجا میرم
د.چ:درست..تو میری ولی بعد تو جون کلی آدم بی گناه ریخته میشه
ات:هوووف میگی چیکار کنم
د.چ:شنیدم چان میگفت کوک تورو دوست داره از این فرصت استفاده کن و خرش کن
ات:عمرا
د.چ:خود دانی بیشتر فکر کن
ات:اوک...بای
a,t
اههه چیکار کنم...درسته من خیلی سنگدل شدم ولی هنوز قلب دارم و این اجازه رو نمیتونم بدم که کلی آدم بی گناه بمیرن
ویو ات: هوووف چیکار کنم من دوسش ندارم ولی دلمم نمیخواد که قلبش بشکنه پس نمیتونم اجازه بدم که فکر کنه عاشقشم...باهاش حرف بزنم قبول میکنه؟ وای جی میگی تو اتقدر باهاش بد حرف زدی انتظار داری قبول کنه...اصلا تقصیر خودش بود به من چه ... اههه ات بگیر بکپ ... آخرش نتونستم بخوابم عذاب وجدانم این اجازه رو بهم نمیداد میگفت باید معذرت خواهی کنی...در اتاقو زدم صدایی نشنیدم
ات:خوابیدی؟*اروم*
کوک:......*یعنی الان خوابه:/*
ات: کوک متاسفم من بدرد نخور ترین آدم دنیام من آدم بدیم ولی نمیخوام زندگیت با من تباه بشه... من واقعا متاسفم که اتقدر باهات بد حرف میزنم و همیشه باهات سردم ولی دیگه ات قبلی خیلی وقته که مرده... درباره خبر هایی هم که شنیدم امیدوارم اینجوری نباشه تو دوست دختر داری همشون خیلی خوشگلن و بهت اهمیت میدن و توجه میکنن ولی من هیچی نیستم ن خوشگلم ن توجه میکنم ن خونگرمم همون بهتر که چند روز دیگه از اینجا میرم و تو از دستم راحت میشی و زندگی خوبی رو برای خودت درست میکنی...*بغض* خوابای خوبی ببینی
۳۳.۷k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.