دعـوا سـاده.
(استایلا اسلایدای بعدی)
₽⁸
₽⁸
تهیونگ ویو
سر جام میخکوب شدم..توی مراسم فا*کی....مدل جدید وای جی...اتهههههه...الان کی گفته من فشار میخورم نه کی گفتهههههه دارممممم کبابببب میشمممم(ارومباش عه بچه دو دیقه دیه واس بخورنت) کبابببب شدممم کوک کجایی تهیونگت مرد از شانس خوبم صندلی کنار ات خالی بودو نشستم اونجا...خیلی خوشگل شده بود...محو زیباییش شده بودم
ات: عاقای کیم....صداتون میزنن
تهیونگ: ها؟...عاهاا رفت
ات: اههه بورامم چرا تو نباید اینجا باشی هیچ گو*زی نشدی من اینجا بات زر بز...حلال زاده اسمش میاد وسط زنگ میزنه الوووو
بورام: الو ات چیشد
ات: باابااا شانس کی*/ریم کنار تهیونگم
بورام: ای بدبختتتت سوجون خیلی شبیه ایدلاس اخه چرا نبردیش
ات: بعد نمیکن این چلغوز بین ماها چیمیخاد
بورام: اینم هست
ات: اینجا اعلام میکنم طلاق گرفتیم
بورام: افریننن(زهرررر ماررررر)
ات: من برم صدام زدن بای
بورام: بای قط کرد
ات رفت بالا و میکروفنو گرفت
ات: سلام به همگی...من کانگ اتم(ک همه رفتن توی شک) مدل جدید کمپانی وای جی و الا توی تعجبید ک چرا فامیلم کیم نیست...من قانونی چند وقت پیش از عاقا کیم تهیونگ طلاق گرفتم.(بعد زر های دیگر ک نمیدونم واس چیبگه)
رفت پایین نشست روی صندلی تهیونگم کنارس میدید ک تهیونگ از اعصبانیت دستشو مست کرده بودو میدونست اگه کاری نکنه ممکنه بزنه میزو بشکونه ولی نباید کاری میکرد
ات ویـو
سرم توی گوشی بودو با سوجون چت میکردم پوففف بسه رفتم سمت دستشویی..موهامو درست کردم رژ لبمو تمدید کردم دستامو شستم توی اینه نگاه کردم با دیدن تهیونگ ترسیدم چسبیدم ب دیوار
تهیونگ ویو
انقدر عصبی بودم ک محکم گرفتمش چسبوندمش ب دیوار ب چشماش زل زدم
ات: و...ولم کن تهیونگ
تهیونگ: اوه...خانم کانگ منو به اسم کوچیک حق ندارین صدا بزنین.
ات: خفه/شووو
تهیونگ: نه نه...به ایدل به این بزرگی نباید توهین کنی چون مرتکب به جرم میشی...ولی خبر به اون بدیو نباید جار میزنی خانم کانگ...بدبختی داره ها؟ بدبختی اولش الانه میتونی سنگینیمو روی لبای قنچه ای خوشمزت حس کنی
تهیونگ ویو
محکم لبامو روی لباش چسبوندم وحشیانه مکشون میزدم میدیدم چشماشو بسته اروم همکاری میکرد فکر کرد نمیدونم جدا شدم ب چشماش زل زدم
تهیونگ: چرا همکاری کردی
ات: نکردم(ات وقتی مخاد دروغ بگه قرمز میشه لپاش و الانم اینطوری شده)
تهیونگ:*خندید*منو میخوای اسکل کنی...شبیه سیب قرمز شدی میخوای دروغم بگی...من خوب میشناسمت خانم کیم
ات: کانگ
تهیونگ: بعدا که مال من میشی..حرفش از یادت میره عزیزم...ولی اروم همکاری میکردیو فکر کردی چون وحشیانه مکشون میزدم متوجه نمیشم؟..دختره دیوونه تو حتی چشماتم بسته بودی.
ات: ولم کن تهیونگ...خسته شدم از دستت از بس که بهم دروغ گفتی رفت
تهیونگ: واسم مهم نیست...بدستت میارم
بعد
ات ویو
نگاهای تهیونگ که خیلی عصبیو سنگین بودن بخاطر لباسام...اعصابم دیگه خورد شد رفتم بیرون حس کردم پشت سرم داره میاد سوار ماشین شدم راننده روند تا خونه رفتم خونه ک یهو حالم بد شد
بورام: ات ات خوبیی
ات: ار ارهه ارهه خوبم
سوجون: نوناا حالت خوبه مینشوننش روی مبل
ات: یه لیوان اب بده بورام
بورام: بیا
ات یکم از ابه خورد گذاشتش روی میز
سوجون: بوسیدت؟...دختررر بهت گفتم خامش نشو
ات: چسبونده بودم ب دیوارر توکه میدونی زورس چقدر زیاده
سوجون: خب باشه ولی فردا تبلیغ داری برند سلین
ات: عالی انجامش میدم...قول میدم
بورام: قولل نمیخاددد فقط قول بده تهیونگو پشیمون کنی
ات: چشم *خنده
فردا....
خماری خماریییییی
₽⁸
₽⁸
تهیونگ ویو
سر جام میخکوب شدم..توی مراسم فا*کی....مدل جدید وای جی...اتهههههه...الان کی گفته من فشار میخورم نه کی گفتهههههه دارممممم کبابببب میشمممم(ارومباش عه بچه دو دیقه دیه واس بخورنت) کبابببب شدممم کوک کجایی تهیونگت مرد از شانس خوبم صندلی کنار ات خالی بودو نشستم اونجا...خیلی خوشگل شده بود...محو زیباییش شده بودم
ات: عاقای کیم....صداتون میزنن
تهیونگ: ها؟...عاهاا رفت
ات: اههه بورامم چرا تو نباید اینجا باشی هیچ گو*زی نشدی من اینجا بات زر بز...حلال زاده اسمش میاد وسط زنگ میزنه الوووو
بورام: الو ات چیشد
ات: باابااا شانس کی*/ریم کنار تهیونگم
بورام: ای بدبختتتت سوجون خیلی شبیه ایدلاس اخه چرا نبردیش
ات: بعد نمیکن این چلغوز بین ماها چیمیخاد
بورام: اینم هست
ات: اینجا اعلام میکنم طلاق گرفتیم
بورام: افریننن(زهرررر ماررررر)
ات: من برم صدام زدن بای
بورام: بای قط کرد
ات رفت بالا و میکروفنو گرفت
ات: سلام به همگی...من کانگ اتم(ک همه رفتن توی شک) مدل جدید کمپانی وای جی و الا توی تعجبید ک چرا فامیلم کیم نیست...من قانونی چند وقت پیش از عاقا کیم تهیونگ طلاق گرفتم.(بعد زر های دیگر ک نمیدونم واس چیبگه)
رفت پایین نشست روی صندلی تهیونگم کنارس میدید ک تهیونگ از اعصبانیت دستشو مست کرده بودو میدونست اگه کاری نکنه ممکنه بزنه میزو بشکونه ولی نباید کاری میکرد
ات ویـو
سرم توی گوشی بودو با سوجون چت میکردم پوففف بسه رفتم سمت دستشویی..موهامو درست کردم رژ لبمو تمدید کردم دستامو شستم توی اینه نگاه کردم با دیدن تهیونگ ترسیدم چسبیدم ب دیوار
تهیونگ ویو
انقدر عصبی بودم ک محکم گرفتمش چسبوندمش ب دیوار ب چشماش زل زدم
ات: و...ولم کن تهیونگ
تهیونگ: اوه...خانم کانگ منو به اسم کوچیک حق ندارین صدا بزنین.
ات: خفه/شووو
تهیونگ: نه نه...به ایدل به این بزرگی نباید توهین کنی چون مرتکب به جرم میشی...ولی خبر به اون بدیو نباید جار میزنی خانم کانگ...بدبختی داره ها؟ بدبختی اولش الانه میتونی سنگینیمو روی لبای قنچه ای خوشمزت حس کنی
تهیونگ ویو
محکم لبامو روی لباش چسبوندم وحشیانه مکشون میزدم میدیدم چشماشو بسته اروم همکاری میکرد فکر کرد نمیدونم جدا شدم ب چشماش زل زدم
تهیونگ: چرا همکاری کردی
ات: نکردم(ات وقتی مخاد دروغ بگه قرمز میشه لپاش و الانم اینطوری شده)
تهیونگ:*خندید*منو میخوای اسکل کنی...شبیه سیب قرمز شدی میخوای دروغم بگی...من خوب میشناسمت خانم کیم
ات: کانگ
تهیونگ: بعدا که مال من میشی..حرفش از یادت میره عزیزم...ولی اروم همکاری میکردیو فکر کردی چون وحشیانه مکشون میزدم متوجه نمیشم؟..دختره دیوونه تو حتی چشماتم بسته بودی.
ات: ولم کن تهیونگ...خسته شدم از دستت از بس که بهم دروغ گفتی رفت
تهیونگ: واسم مهم نیست...بدستت میارم
بعد
ات ویو
نگاهای تهیونگ که خیلی عصبیو سنگین بودن بخاطر لباسام...اعصابم دیگه خورد شد رفتم بیرون حس کردم پشت سرم داره میاد سوار ماشین شدم راننده روند تا خونه رفتم خونه ک یهو حالم بد شد
بورام: ات ات خوبیی
ات: ار ارهه ارهه خوبم
سوجون: نوناا حالت خوبه مینشوننش روی مبل
ات: یه لیوان اب بده بورام
بورام: بیا
ات یکم از ابه خورد گذاشتش روی میز
سوجون: بوسیدت؟...دختررر بهت گفتم خامش نشو
ات: چسبونده بودم ب دیوارر توکه میدونی زورس چقدر زیاده
سوجون: خب باشه ولی فردا تبلیغ داری برند سلین
ات: عالی انجامش میدم...قول میدم
بورام: قولل نمیخاددد فقط قول بده تهیونگو پشیمون کنی
ات: چشم *خنده
فردا....
خماری خماریییییی
۷.۱k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.