part 29
#part_29
#فرار
نفس عمیق از حرص کشید بعد از یه چشم غره کوتاه و خوشگل روشو ازم برگردوند و رفت سمت پنجره منم که قشنگ از ترس قالب تهی کرده بودم و شلوارمو خیس شوکه فقط نگاش میکردم این دیگه کی بود ؟ دیدم فعلا وضعیت صورتیه ینی بین سفید و قرمز اروووووم خزیدم کنار در و عین این بچه ها که میخوان از دست باباشون فرار کنناهسته درو باز کردم و رفتم بیرون درو محکم کوبیدم دوتا پا داشتم چهار تا دیگه هم قرض کردمو الفرار !فقط میدوییدم و پشت سرمم نگا نمیکردم وای خدا نصیب سامانم نکنه !!! چه اورانگوتانی بووود خم شدمو دستم و گذاشته بودم رو زانوم و نفس نفس میزدم یه لحظه تصویر صورتش تو فاصله ی نزدیک اومد جلوی چشمم چه چشای نازی داشت یهو صداش که بهم گفت محتاجشم تو گوشم پیچید و باز ازش حرصم گرفت سرمو به چپ و راست تکون دادم و صاف ایستادم وجدانمم گویا دلش به حالم سوخته بود یا شایدم میترسید بیاد گازش بگیرم والا ! به قول عسل الان هاپوی هاپو هستم کسی نباید بیاد سمتم .! ساکمو که گذاشته بودم کنار پام برداشتمو اومدم برم اتاقم که یاد دیانا افتادم این دختره کجا گذاشت رفت ؟؟اومدم برم که حلال زاده صدای شیطونش از پشت سرم اومد !
- خوش گذشت !!؟؟
هین خفه ای گفتمو دستمو گذاشتم رو قلبم و برگشتم سمتش ..وا ! چرا نیشش اینقدر بازه ؟؟؟البته همیشه باز بودا ولی الان خیلی دیگه باز بود
- سکته کردم.چرا مثله جن میای ؟
بعد یکم رو سوالش فکر کردمو مثه این خنگا نگاش کردم
- منظورت چیه ؟
هنوزم همونجوری وایساده بود و شیطون نگام میکرد
- هیچی ! فقط گفتم بعد از اون تصادف رومانتیک که تو حلق هم بودین الان سه تایی میاین بیرون !!
با دهن باز نگاش کردم بعد از یکم تحلیل حرفش یهو قیافم شد عین میرغضب !! جیغ کشیدم سرش بنفشش !
- چیییییییی ؟ دختره ی پروی بی حیا خواهشا تویکی حرف نزن که هنوز دلم ازت پره
دستاشو با خنده به نشونه ی تسلیم اورد بالا
- باشه بابا ما تسلیم حالا نخورم مگه بده خواستم مامان بشی ؟؟
نه مثکه فایده نداره اومدم اوار شم رو سرش که تند پیشگیری کرد
- میای خرید ؟؟
با تعجب ایستادم
- مگه نمیدونی نمیشه بیام ؟؟
با قیافه ی بدجنس نگام کرد
- ینی نمیخوای تلافی حرف ارسلانو سرش دربیاری ؟؟؟
اتفاقای بدی در راه است یکم رمانمو به بقیه معرفی کنین نمیمیرن به خدا😐باید به روش قدیم وارد شم25 کام تا پارتای بعد😈
#فرار
نفس عمیق از حرص کشید بعد از یه چشم غره کوتاه و خوشگل روشو ازم برگردوند و رفت سمت پنجره منم که قشنگ از ترس قالب تهی کرده بودم و شلوارمو خیس شوکه فقط نگاش میکردم این دیگه کی بود ؟ دیدم فعلا وضعیت صورتیه ینی بین سفید و قرمز اروووووم خزیدم کنار در و عین این بچه ها که میخوان از دست باباشون فرار کنناهسته درو باز کردم و رفتم بیرون درو محکم کوبیدم دوتا پا داشتم چهار تا دیگه هم قرض کردمو الفرار !فقط میدوییدم و پشت سرمم نگا نمیکردم وای خدا نصیب سامانم نکنه !!! چه اورانگوتانی بووود خم شدمو دستم و گذاشته بودم رو زانوم و نفس نفس میزدم یه لحظه تصویر صورتش تو فاصله ی نزدیک اومد جلوی چشمم چه چشای نازی داشت یهو صداش که بهم گفت محتاجشم تو گوشم پیچید و باز ازش حرصم گرفت سرمو به چپ و راست تکون دادم و صاف ایستادم وجدانمم گویا دلش به حالم سوخته بود یا شایدم میترسید بیاد گازش بگیرم والا ! به قول عسل الان هاپوی هاپو هستم کسی نباید بیاد سمتم .! ساکمو که گذاشته بودم کنار پام برداشتمو اومدم برم اتاقم که یاد دیانا افتادم این دختره کجا گذاشت رفت ؟؟اومدم برم که حلال زاده صدای شیطونش از پشت سرم اومد !
- خوش گذشت !!؟؟
هین خفه ای گفتمو دستمو گذاشتم رو قلبم و برگشتم سمتش ..وا ! چرا نیشش اینقدر بازه ؟؟؟البته همیشه باز بودا ولی الان خیلی دیگه باز بود
- سکته کردم.چرا مثله جن میای ؟
بعد یکم رو سوالش فکر کردمو مثه این خنگا نگاش کردم
- منظورت چیه ؟
هنوزم همونجوری وایساده بود و شیطون نگام میکرد
- هیچی ! فقط گفتم بعد از اون تصادف رومانتیک که تو حلق هم بودین الان سه تایی میاین بیرون !!
با دهن باز نگاش کردم بعد از یکم تحلیل حرفش یهو قیافم شد عین میرغضب !! جیغ کشیدم سرش بنفشش !
- چیییییییی ؟ دختره ی پروی بی حیا خواهشا تویکی حرف نزن که هنوز دلم ازت پره
دستاشو با خنده به نشونه ی تسلیم اورد بالا
- باشه بابا ما تسلیم حالا نخورم مگه بده خواستم مامان بشی ؟؟
نه مثکه فایده نداره اومدم اوار شم رو سرش که تند پیشگیری کرد
- میای خرید ؟؟
با تعجب ایستادم
- مگه نمیدونی نمیشه بیام ؟؟
با قیافه ی بدجنس نگام کرد
- ینی نمیخوای تلافی حرف ارسلانو سرش دربیاری ؟؟؟
اتفاقای بدی در راه است یکم رمانمو به بقیه معرفی کنین نمیمیرن به خدا😐باید به روش قدیم وارد شم25 کام تا پارتای بعد😈
۲.۴k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.