رز سفید p11
من الان با این تو یک اتاق باید چه غلطی کنم؟
رسیدیم به اتاقش و این خی داشت مست تر میشد....
_برو حموم و لباس خدمتکاری تو در بیار.....تو الان دیگه دوست دختر منی....(مست)
+لازم نیست....
داشت میومد جلو تر که گفتم..
+خیلی خب.....باشه...باشه......
داشتم از در میرفتم بیرون...
_کجا......؟
+میرم تو اتاقم برم حموم....
_حموم به این بزرگی....
_اصلا میخوای با هم بریم....
+نننه...نه ممنونم....
رفتن داخل حموم خیلی بزرگ و قشنگ بود لباسا مو در آوردم ولی لباس زیرامو نه.....
چون به این اعتمادی نیست....یدفعه میبینی درو باز کرد اومدتو......
رفتم زیر دوش ..... داشتم مو هامو آب میکشیدم که صدای در اومد...
+جیععععغ
دیدم جونگکوک هم با یه باکسر اومد تو.....
_چیه....ناسلامتی قراره زنم بشی ها.....
و با دستام جلوی بدنم رو گرفته بودم....
ولی خب موهام بلند بود و بدنم و میپوشوند.....
اومد جلو که باعث شد با دیوار سرد برخورد کنند که حس خوبی بهم نمیداد...یک دستشو دور کمرم حلقه کرد و باعث شد بدنم مور مور شه.....لبای داغشو چسبوند به لبام و منم باهاش همراهی کردم.....در حالی که زیر دوش بودیم این کارو انجام میداد...
_ببینم تو....باک*ره ای دیگه هوم؟...
الان دقیقا چرا این و پرسید؟
+چرا میپرسی؟..(ترس)
_جواب منو بده....
+خب آره دیگه....
_پس خودم ازت میگیرمش....
+خواهش میکنن اینکارو نکن من الان نمیتونم(گریه شدید)
_وای چرا گریه ت گرفت؟...باشه باشه...ولی مگه تو نمیخوای با من ازدواج کنی.....مگه دوستم نداری....
+چرا دارم....ولی من یه خدمتکار و تو یه اربابی....
_انقدر این بحث لعنتیو نکش وسط.....(داد)
+ممکنه اگه الان بکا*رتمو بزنی....بری سراغ یکی دیگه....(گریه)
_....اونقدر هم بی غیرت نیستم....تو چه فکری در باره من کردی؟؟...ها...!(داد و بغض)
رمان#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#کیدراما#کی_پاپ#کیپاپ#تهکوک#فیک#جیمین#نامجون#جی_هوپ#شوگا#جین
رسیدیم به اتاقش و این خی داشت مست تر میشد....
_برو حموم و لباس خدمتکاری تو در بیار.....تو الان دیگه دوست دختر منی....(مست)
+لازم نیست....
داشت میومد جلو تر که گفتم..
+خیلی خب.....باشه...باشه......
داشتم از در میرفتم بیرون...
_کجا......؟
+میرم تو اتاقم برم حموم....
_حموم به این بزرگی....
_اصلا میخوای با هم بریم....
+نننه...نه ممنونم....
رفتن داخل حموم خیلی بزرگ و قشنگ بود لباسا مو در آوردم ولی لباس زیرامو نه.....
چون به این اعتمادی نیست....یدفعه میبینی درو باز کرد اومدتو......
رفتم زیر دوش ..... داشتم مو هامو آب میکشیدم که صدای در اومد...
+جیععععغ
دیدم جونگکوک هم با یه باکسر اومد تو.....
_چیه....ناسلامتی قراره زنم بشی ها.....
و با دستام جلوی بدنم رو گرفته بودم....
ولی خب موهام بلند بود و بدنم و میپوشوند.....
اومد جلو که باعث شد با دیوار سرد برخورد کنند که حس خوبی بهم نمیداد...یک دستشو دور کمرم حلقه کرد و باعث شد بدنم مور مور شه.....لبای داغشو چسبوند به لبام و منم باهاش همراهی کردم.....در حالی که زیر دوش بودیم این کارو انجام میداد...
_ببینم تو....باک*ره ای دیگه هوم؟...
الان دقیقا چرا این و پرسید؟
+چرا میپرسی؟..(ترس)
_جواب منو بده....
+خب آره دیگه....
_پس خودم ازت میگیرمش....
+خواهش میکنن اینکارو نکن من الان نمیتونم(گریه شدید)
_وای چرا گریه ت گرفت؟...باشه باشه...ولی مگه تو نمیخوای با من ازدواج کنی.....مگه دوستم نداری....
+چرا دارم....ولی من یه خدمتکار و تو یه اربابی....
_انقدر این بحث لعنتیو نکش وسط.....(داد)
+ممکنه اگه الان بکا*رتمو بزنی....بری سراغ یکی دیگه....(گریه)
_....اونقدر هم بی غیرت نیستم....تو چه فکری در باره من کردی؟؟...ها...!(داد و بغض)
رمان#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#کیدراما#کی_پاپ#کیپاپ#تهکوک#فیک#جیمین#نامجون#جی_هوپ#شوگا#جین
۱۹.۱k
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.