یک شب ماندگاری در پاریس. پارت ۵
ویوی نویسنده
خوب لینا و پانیز و ملیسا رفتن از هوا پیما بیرون یم تاکسی گرفتن و راه افتادن بعد از دقایقی رسیدن به یک هتل رفتم پول و دادن هتل دار و گفتن یک اتاق داریم که ۴ خواب هست
لینا:اشکال نداره
پانیز:زیاد مهم نی
ملیسا:اصلا تو اتاق نمیریم
هتل دار:اوکی بفرمایید
🔑
پانیز:مرسی
سوار آسانسور شدن رفتن طبقه آخر که طبقه ۲۰ بود و رفتن اتاق ۱۲۶ در رو باز کردن یک جوری بود یک حس بدی داشتن به نظر ترسناک میومد ولی اونا اونجا که عین جهنم بود و عین بهشت کردن😂😂😂
خوب لینا و پانیز و ملیسا رفتن از هوا پیما بیرون یم تاکسی گرفتن و راه افتادن بعد از دقایقی رسیدن به یک هتل رفتم پول و دادن هتل دار و گفتن یک اتاق داریم که ۴ خواب هست
لینا:اشکال نداره
پانیز:زیاد مهم نی
ملیسا:اصلا تو اتاق نمیریم
هتل دار:اوکی بفرمایید
🔑
پانیز:مرسی
سوار آسانسور شدن رفتن طبقه آخر که طبقه ۲۰ بود و رفتن اتاق ۱۲۶ در رو باز کردن یک جوری بود یک حس بدی داشتن به نظر ترسناک میومد ولی اونا اونجا که عین جهنم بود و عین بهشت کردن😂😂😂
۴۷۲
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.