پارت ۹ تتو آرتیست من ✨️🥊
ویو تهیونگ
وقتی رسیدیم لب ساحل من با پسرا رفتیم برای آتيش چوب جمع کردیم و بساط آتيش رو راه اندازی کردیم و مشغول صحبت بودیم که من یهو متوجه شدم نایگیو غیبش زده نمی دونم چرا تو دلم یه آشوب خاصی بود که منو نگران می کرد کل ساحل رو دنبال نایگیو گشتم ولی نبود
ویو نایگیو
بچه ها داشتن باهم دیگه حرف میزدن و چون منم حوصله ی فک زدن رو ندارم بلند شدم و رفتم لب ساحل رو کامل گشتم بعدش چون سر غزیه ی برادرم لوگان پوکر بودم رفتم تو ون و خوابیدم گوشیمم سایلنت کردم که کسی مزاحمم نشه مخصوصا اون عنتر خانم
از دید تهیونگ
حتی وقتی به گوشیشم زنگ میزدیم بر نمی داشت گفتم شاید تو ون باشه
و رفتم تو ون که دیدم مثل یه پیشی کوچولو خوابیده آخه چقدر این بشر می تونه کیوت باشه
به بچه ها گفتم که تو ون خوابه و همه یه نفس راحتی کشیدن ...........
ادمین حرف میزنه : بچه ها ساری کم شد 🙃🙂
وقتی رسیدیم لب ساحل من با پسرا رفتیم برای آتيش چوب جمع کردیم و بساط آتيش رو راه اندازی کردیم و مشغول صحبت بودیم که من یهو متوجه شدم نایگیو غیبش زده نمی دونم چرا تو دلم یه آشوب خاصی بود که منو نگران می کرد کل ساحل رو دنبال نایگیو گشتم ولی نبود
ویو نایگیو
بچه ها داشتن باهم دیگه حرف میزدن و چون منم حوصله ی فک زدن رو ندارم بلند شدم و رفتم لب ساحل رو کامل گشتم بعدش چون سر غزیه ی برادرم لوگان پوکر بودم رفتم تو ون و خوابیدم گوشیمم سایلنت کردم که کسی مزاحمم نشه مخصوصا اون عنتر خانم
از دید تهیونگ
حتی وقتی به گوشیشم زنگ میزدیم بر نمی داشت گفتم شاید تو ون باشه
و رفتم تو ون که دیدم مثل یه پیشی کوچولو خوابیده آخه چقدر این بشر می تونه کیوت باشه
به بچه ها گفتم که تو ون خوابه و همه یه نفس راحتی کشیدن ...........
ادمین حرف میزنه : بچه ها ساری کم شد 🙃🙂
۵.۶k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.