وقت نواختن ویالون(𝕡𝕒𝕣𝕥𝟝)
سرعت گرفتش، بازم با سرعت به سمت جلو به پرواز در اومد و دیگه هیچ چیزی حس نکرد...
چشماش بسته بود ولی با باز کردنش با محیط بازی که داخل ابر بود مواجه شد، وسط ابر ها جونگکوک نیزه ی مشکی رنگ رو از داخل گردن یه نیمه انسان رد کرده بود و خون اون شخص به پرواز در می اومد و به پر های مشکی تبدیل میشد و به سمت زمین می رفت.
جونگکوک بردن دست خالیش به هوا، یه دفعه دوتا بال اون فرد کنده شد، روزیتا برای اینکه نظر جونگکوک رو جلب نکنه برگشت داخل ابر و از تاری ابر شروع کرد به نگاه کردن اون...
نیزه رو از داخل گردنش به بیرون کشید و اون شخص با چشمای سفید شده و تن خونی توی هوا معلق موند.
اون شخص لب های خونیش رو از هم فاصله داد و لب زد:
_گا..ماندورا....بر.تر.......ش.ما......رو......نابود......میکنه.......
جونگکوک با حرفش یه خنده ی بلندی سر داد و با لگد محکم به فرد زد و پرت شد سمت بال های کنده شدش...
+آآآآآآآ، گاماندورا برتر جلوی گاماندورا منتخب چیزی جز دست گرمی نیس!(دستش رو میبره جلوی صورتش و با کشیدن انگشتش جلوی لبش به معنی«زیپ دهنت رو ببند» و بعدش می خنده)
با انجام دادن اون حرکت سر فرد با سرعت قطع شد و خون زیادی که تبدیل به پر شده بود به سمت زمین رفت.
+هی تو؟!
روزیتا با دیدن این صحنه ها چشماش اصلا پلک نمیرد و متوجه اینکه جونگکوک توی یک متریش وایستاده نشده بود.
_چ.را ا.ون رو...ک.شتی؟
+می خواستم بدونی فرد قوی ای هستم.
+حالا میشه بدزدمت؟(بعد دستاش رو دور کمرش حلقه میکنه و با سرعت به سمت جلو پرواز میکنه و بال های روزیتا ناپدید میشه)
.
.
.
بچه ها با هزار بدبختی گوشی رو از مامانم گرفتم، ببخشید کم بود...
❤️🩹🌱
چشماش بسته بود ولی با باز کردنش با محیط بازی که داخل ابر بود مواجه شد، وسط ابر ها جونگکوک نیزه ی مشکی رنگ رو از داخل گردن یه نیمه انسان رد کرده بود و خون اون شخص به پرواز در می اومد و به پر های مشکی تبدیل میشد و به سمت زمین می رفت.
جونگکوک بردن دست خالیش به هوا، یه دفعه دوتا بال اون فرد کنده شد، روزیتا برای اینکه نظر جونگکوک رو جلب نکنه برگشت داخل ابر و از تاری ابر شروع کرد به نگاه کردن اون...
نیزه رو از داخل گردنش به بیرون کشید و اون شخص با چشمای سفید شده و تن خونی توی هوا معلق موند.
اون شخص لب های خونیش رو از هم فاصله داد و لب زد:
_گا..ماندورا....بر.تر.......ش.ما......رو......نابود......میکنه.......
جونگکوک با حرفش یه خنده ی بلندی سر داد و با لگد محکم به فرد زد و پرت شد سمت بال های کنده شدش...
+آآآآآآآ، گاماندورا برتر جلوی گاماندورا منتخب چیزی جز دست گرمی نیس!(دستش رو میبره جلوی صورتش و با کشیدن انگشتش جلوی لبش به معنی«زیپ دهنت رو ببند» و بعدش می خنده)
با انجام دادن اون حرکت سر فرد با سرعت قطع شد و خون زیادی که تبدیل به پر شده بود به سمت زمین رفت.
+هی تو؟!
روزیتا با دیدن این صحنه ها چشماش اصلا پلک نمیرد و متوجه اینکه جونگکوک توی یک متریش وایستاده نشده بود.
_چ.را ا.ون رو...ک.شتی؟
+می خواستم بدونی فرد قوی ای هستم.
+حالا میشه بدزدمت؟(بعد دستاش رو دور کمرش حلقه میکنه و با سرعت به سمت جلو پرواز میکنه و بال های روزیتا ناپدید میشه)
.
.
.
بچه ها با هزار بدبختی گوشی رو از مامانم گرفتم، ببخشید کم بود...
❤️🩹🌱
۱۱.۷k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.