پارت پنجمم🐼🤍
پارت پنجمم🐼🤍
اسم رمان:بگو دوست دارمم🥂🍯🥧🍦🧡
#مالکـــــ
اصکی=هک🚙💙
رفتیم اتاق و گفتم ببین متین میخوام بهت یچی بگم عممم.......
اون پسره جذاب کی بوددد خیلی خوب بوددددد🥺😂
متین یجوری نگام میکردد ک نزدیک بود بزنه تو گوشم😂
چشمام رو الماسی کردمم ولی دوباره با پرویی گفتم توهم مثل اون یزره به خودت برس😐😐
متین اومد و هولم داد رو تخت لباش رو رو لبام گذاشت بود گوه میداد دهنش ک هی فشارم میداد به دیوارر ک سرم درد گرفت رفت درو قفل کرد گفت لخت شو چشامم چهار تا شدد ترسیدم اومدم جیغ بکشم لباش رو چذاشت رو لبام اومد لباسم رو در بیاره هولش دادم افتاد رو زمین جیغ زدم و گفتم مامانن کمکک مامانمم فک کردد داریم شوخی میکنیم بعد مامانمم میگفت چیزی شده دخترمم ک متین میگفت ن من میگفتم اره ک گفت الان شربت میارمم😂😂
چون متین لباساش رو در اورده بود سریع لباساش رو پوشیدد😂❄️
ک مامانم شربت درست کردد و اومد درو باز کنه ک در قفل بوددد............
اسم رمان:بگو دوست دارمم🥂🍯🥧🍦🧡
#مالکـــــ
اصکی=هک🚙💙
رفتیم اتاق و گفتم ببین متین میخوام بهت یچی بگم عممم.......
اون پسره جذاب کی بوددد خیلی خوب بوددددد🥺😂
متین یجوری نگام میکردد ک نزدیک بود بزنه تو گوشم😂
چشمام رو الماسی کردمم ولی دوباره با پرویی گفتم توهم مثل اون یزره به خودت برس😐😐
متین اومد و هولم داد رو تخت لباش رو رو لبام گذاشت بود گوه میداد دهنش ک هی فشارم میداد به دیوارر ک سرم درد گرفت رفت درو قفل کرد گفت لخت شو چشامم چهار تا شدد ترسیدم اومدم جیغ بکشم لباش رو چذاشت رو لبام اومد لباسم رو در بیاره هولش دادم افتاد رو زمین جیغ زدم و گفتم مامانن کمکک مامانمم فک کردد داریم شوخی میکنیم بعد مامانمم میگفت چیزی شده دخترمم ک متین میگفت ن من میگفتم اره ک گفت الان شربت میارمم😂😂
چون متین لباساش رو در اورده بود سریع لباساش رو پوشیدد😂❄️
ک مامانم شربت درست کردد و اومد درو باز کنه ک در قفل بوددد............
۸.۹k
۲۹ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.