پارت ۹
پارت ۹
( کوک)
گوشیم و روشن کردم اولین شماره ای که دیدم چای وون بود بهش زنگ زدم
چای وون: جونم داداش
کوک: کجایی
چای وون: خونمونم منتظرم یونگی بیاد بریم گیونگجو دیگه
کوک: باشه مواظبت کن فعلا
و روش قطع کردم و شماره نامجون رو گرفتم
نامجون: جونم
کوک: گوشیو بده جیمین
نامجون: خب بابا
و گوشیو داد جیمین
جمین: جونم کوکی جون
کل ماجرا رو براش تعریف کردم اونور زبون جیمین گرفته بود
کوک: وایسا منم باهاتون بیام
جیمین: باشه
و به طرف خونه یه تاکسی گرفتم
( بینا)
مامان و بابای کوک رفتن منم لباسامو در اوردم که در اتاق و زدن در و باز کردم بابا اومد تو
باک هیون: بینا بابا من خودمم خبر نداشتم
سری تکون دادم که بابا اومد بغلم کرد و گونمو بوسید
( کوک)
رسیدم خونه رفتم تو
نامجون: سلام بدو وسیله هاتو جمع کن
کوک: خب
رفتم تو اتاقم سه تا دورس دو تا هودی یه سویشرت با یه کاپشن و سه تا شلوار با یه شلوار راحتی برداشتم لباسام و عوض کردم یه هودی مشکی با یه شلوار لی مشکی پوشیدم و رفتم پایین و سوار ماشین شدیم و به سمت گیونگجو رفتیم...
( کوک)
گوشیم و روشن کردم اولین شماره ای که دیدم چای وون بود بهش زنگ زدم
چای وون: جونم داداش
کوک: کجایی
چای وون: خونمونم منتظرم یونگی بیاد بریم گیونگجو دیگه
کوک: باشه مواظبت کن فعلا
و روش قطع کردم و شماره نامجون رو گرفتم
نامجون: جونم
کوک: گوشیو بده جیمین
نامجون: خب بابا
و گوشیو داد جیمین
جمین: جونم کوکی جون
کل ماجرا رو براش تعریف کردم اونور زبون جیمین گرفته بود
کوک: وایسا منم باهاتون بیام
جیمین: باشه
و به طرف خونه یه تاکسی گرفتم
( بینا)
مامان و بابای کوک رفتن منم لباسامو در اوردم که در اتاق و زدن در و باز کردم بابا اومد تو
باک هیون: بینا بابا من خودمم خبر نداشتم
سری تکون دادم که بابا اومد بغلم کرد و گونمو بوسید
( کوک)
رسیدم خونه رفتم تو
نامجون: سلام بدو وسیله هاتو جمع کن
کوک: خب
رفتم تو اتاقم سه تا دورس دو تا هودی یه سویشرت با یه کاپشن و سه تا شلوار با یه شلوار راحتی برداشتم لباسام و عوض کردم یه هودی مشکی با یه شلوار لی مشکی پوشیدم و رفتم پایین و سوار ماشین شدیم و به سمت گیونگجو رفتیم...
۵.۴k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.