proud love پارت28
یهوو دیدم جیمین جلوم زانو زد واقعا تعجب کردم
جیمین. با من ازدواج میکنی هوم
تو شک بودم واقعا با من بود خب من
هانا. من من دوست دارم عشقم اما نمیدونم واقعا نمیشه تو پادشاهیی هر خطری مارو تهدید میکنه نمیتونم نمیتونم قبول کنم من من متاسفم جیمین🥺
جیمین. هانا یعنی چی ما مگه همو دوست نداریم چت شده قرار بود تا همیشه با هم باشیم انقدر زود پسم زدی
هانا. متاسفم متاسفم منو ببخش هق رفتم بیرون از جشن تو حیاط گریه کردم این امکان نداشت مطمئنن جیمین اینکاره نبود
ویو ب قبل رقصیدن هانا
هانا
داشتم نوشیدنی میگرفتم جیمین با اعضا داشت صحبت میکرد ی دختر اومد پیشم گفت دنبالش برم هانا. صبر کن تو کی هستی
دختره. میخوای بدونی کیم بیا دنبالم مطمئنن میخوای بدونی عشقت چیکارس
هانا. چی میگی تو چیزی نگفت رفت یعنی جیمین چیکارس ک این میشناسش
دختره رفت پیش ی بچه بغلش کرد
دختره. من میسو ام اینم بچمه
هانا. چی میخوای بگی منو از کجا میشناسی
میسو. باشه همچیو میگم
میسو
من دوست دختر جیمین بودم ما همو دوست داشتیم خیلیم دوست داشتیم از من تو این روز خواستگاری کرد جوابشو قبول کردم قرار بود ی هفته دیگه عروسی کنیم اما ی شب جیمین مست اومد خونه و ما باهم رابطه داشتیم چون دختری بهت میگم اون توم خ. ا. لی کرد فردای اون روز سر ی محموله شرط بندی کرد ک ی دخترو بیاره تو. خونه و اونو عاشق خودش بکنه تا بتونه مقامش بره بالا و ی وارث براش بیاره وقتی من این موضوعو فهمیدم قبول نداشتم ما سر این موضوع با هم بحث کردیم ک ب من گفت اگه راضی نیستم از اینجا برم واقعا حرفش برام سنگین بود من از کره رفتم انگلیس زندگی کنم چند ماه بعد اون وضعیت فهمیدم باردارم بچرو بدنیا اوردم خیلی بی تابی پدرشو میکرد برگشتم کره خواستم بیام ب جیمین بگم داری بابا میشی اما اونو با تو دیدم تو ساحل تو ماشین داشتین همو میبوسیدین نخواستم هلنو ب باباش نشون بدم اره این زندگی منه و تو هم همون دختره شرط بندی خواهش میکنم پاتو از زندگیمون بکش کنار شاید با اینکار جیمین بچشو ببینه
هانا
با حرفاش قلبم وایسادباورم نمیشد نه امکان نداره جیمین همیچین کاری بکنه شاید رابطه داشت با برده هاش ولیی بچه نه
هانا. دروغ میگیی چجور باورت کنم گمشووو نبینمتت
میسو. شباهت این بچرممم نسبت بهشش نمیبینییی
نگاش کردم ولی زیاد شباهتی نداشت با بغض رفتم تو جشن
جیمین. هانا کجا بودی
هانا. هی... هیچی رفتم دستامو بشورم شکلاتی بود
جیمین. ایی شکمو
لبخندی ملیح زدم بهم چشمک زد از درون داشتم میمردم ب جیمین نمیخوره خواهش میکنم همچی غلط باشه جیمین بهم بچو ک اینطوری نیست اخه من چجورییی باور کنم هوفف جیمین دستمو گرفت رقصیدیم
پایان ویو
اینممم
از این پارتتت کشتیییممممم بفرماییددد بقیشم فردا میزارم اوکی شد دمپاییتانو جمع کنید دیگه 😂😂😂✌🏻💜🫶🏻🤣
جیمین. با من ازدواج میکنی هوم
تو شک بودم واقعا با من بود خب من
هانا. من من دوست دارم عشقم اما نمیدونم واقعا نمیشه تو پادشاهیی هر خطری مارو تهدید میکنه نمیتونم نمیتونم قبول کنم من من متاسفم جیمین🥺
جیمین. هانا یعنی چی ما مگه همو دوست نداریم چت شده قرار بود تا همیشه با هم باشیم انقدر زود پسم زدی
هانا. متاسفم متاسفم منو ببخش هق رفتم بیرون از جشن تو حیاط گریه کردم این امکان نداشت مطمئنن جیمین اینکاره نبود
ویو ب قبل رقصیدن هانا
هانا
داشتم نوشیدنی میگرفتم جیمین با اعضا داشت صحبت میکرد ی دختر اومد پیشم گفت دنبالش برم هانا. صبر کن تو کی هستی
دختره. میخوای بدونی کیم بیا دنبالم مطمئنن میخوای بدونی عشقت چیکارس
هانا. چی میگی تو چیزی نگفت رفت یعنی جیمین چیکارس ک این میشناسش
دختره رفت پیش ی بچه بغلش کرد
دختره. من میسو ام اینم بچمه
هانا. چی میخوای بگی منو از کجا میشناسی
میسو. باشه همچیو میگم
میسو
من دوست دختر جیمین بودم ما همو دوست داشتیم خیلیم دوست داشتیم از من تو این روز خواستگاری کرد جوابشو قبول کردم قرار بود ی هفته دیگه عروسی کنیم اما ی شب جیمین مست اومد خونه و ما باهم رابطه داشتیم چون دختری بهت میگم اون توم خ. ا. لی کرد فردای اون روز سر ی محموله شرط بندی کرد ک ی دخترو بیاره تو. خونه و اونو عاشق خودش بکنه تا بتونه مقامش بره بالا و ی وارث براش بیاره وقتی من این موضوعو فهمیدم قبول نداشتم ما سر این موضوع با هم بحث کردیم ک ب من گفت اگه راضی نیستم از اینجا برم واقعا حرفش برام سنگین بود من از کره رفتم انگلیس زندگی کنم چند ماه بعد اون وضعیت فهمیدم باردارم بچرو بدنیا اوردم خیلی بی تابی پدرشو میکرد برگشتم کره خواستم بیام ب جیمین بگم داری بابا میشی اما اونو با تو دیدم تو ساحل تو ماشین داشتین همو میبوسیدین نخواستم هلنو ب باباش نشون بدم اره این زندگی منه و تو هم همون دختره شرط بندی خواهش میکنم پاتو از زندگیمون بکش کنار شاید با اینکار جیمین بچشو ببینه
هانا
با حرفاش قلبم وایسادباورم نمیشد نه امکان نداره جیمین همیچین کاری بکنه شاید رابطه داشت با برده هاش ولیی بچه نه
هانا. دروغ میگیی چجور باورت کنم گمشووو نبینمتت
میسو. شباهت این بچرممم نسبت بهشش نمیبینییی
نگاش کردم ولی زیاد شباهتی نداشت با بغض رفتم تو جشن
جیمین. هانا کجا بودی
هانا. هی... هیچی رفتم دستامو بشورم شکلاتی بود
جیمین. ایی شکمو
لبخندی ملیح زدم بهم چشمک زد از درون داشتم میمردم ب جیمین نمیخوره خواهش میکنم همچی غلط باشه جیمین بهم بچو ک اینطوری نیست اخه من چجورییی باور کنم هوفف جیمین دستمو گرفت رقصیدیم
پایان ویو
اینممم
از این پارتتت کشتیییممممم بفرماییددد بقیشم فردا میزارم اوکی شد دمپاییتانو جمع کنید دیگه 😂😂😂✌🏻💜🫶🏻🤣
۳۰.۱k
۰۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.