ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
part 14
ویو ا.ت
بعد از اینکه نامجون رفت منم بعد تموم کردن صبحونه ام میز رو جمع کردم و رفتم روی کاناپه نشستم و بعد تلویزیون رو روشن کردم و دراما ی مورد علاقه ام رو نگاه کردم
برش به ساعت 12
دراما تموم شد و به ساعت نگاه کردم ساعت 12 هستش رف0تم سمت آشپز خونه ، تصمیم گرفتم دوکبوکی برای خودم پرست
بعد10 مین آماده شد دوباره رفتم سمت تلویزیون دنبال یه کانال خودم میگشتم بعد پیدا کردن کانال مورد نظر به تماشای تلویزیون ادامه دادم
بعد تموم کردن غذام تصمیم گرفتم برم که لباسا رو بچینم
رفتم اتاق لباسام و کیسه ها رو ریختم لباس مجلسی ها یک طرف و شلوار ها یک طرف کراپ ها یک طرف تیشرت ها یک طرف لباس راحتیا یک طرف شرتک و شلوار ها هم یک طرف بعد رفتم سمت کفشا ، کفش های مجلسی رو یک طرف و کفش های اسپرتم یک طرف دمپایی ها هم یک طرف
بعد از حدودا 2 ساعتی که ساعت 3 بود رفتم سراغ لوازم آرایش ها همه رو با حوصله چپیدم و بعد رفتم سراغ وسایل مراقبت پوستیم اون هارو هم چیدم که گوشی زنگ خورد نگاه کردم خوشحال شدم میا بودم
مکالمه ( علامت میا ٬)
بخشید کم بود قول میدم جبران کنم
part 14
ویو ا.ت
بعد از اینکه نامجون رفت منم بعد تموم کردن صبحونه ام میز رو جمع کردم و رفتم روی کاناپه نشستم و بعد تلویزیون رو روشن کردم و دراما ی مورد علاقه ام رو نگاه کردم
برش به ساعت 12
دراما تموم شد و به ساعت نگاه کردم ساعت 12 هستش رف0تم سمت آشپز خونه ، تصمیم گرفتم دوکبوکی برای خودم پرست
بعد10 مین آماده شد دوباره رفتم سمت تلویزیون دنبال یه کانال خودم میگشتم بعد پیدا کردن کانال مورد نظر به تماشای تلویزیون ادامه دادم
بعد تموم کردن غذام تصمیم گرفتم برم که لباسا رو بچینم
رفتم اتاق لباسام و کیسه ها رو ریختم لباس مجلسی ها یک طرف و شلوار ها یک طرف کراپ ها یک طرف تیشرت ها یک طرف لباس راحتیا یک طرف شرتک و شلوار ها هم یک طرف بعد رفتم سمت کفشا ، کفش های مجلسی رو یک طرف و کفش های اسپرتم یک طرف دمپایی ها هم یک طرف
بعد از حدودا 2 ساعتی که ساعت 3 بود رفتم سراغ لوازم آرایش ها همه رو با حوصله چپیدم و بعد رفتم سراغ وسایل مراقبت پوستیم اون هارو هم چیدم که گوشی زنگ خورد نگاه کردم خوشحال شدم میا بودم
مکالمه ( علامت میا ٬)
بخشید کم بود قول میدم جبران کنم
۴.۲k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.