عضو افتخاری پارت ۳۵
#عضو_افتخاری
#پارت_35
《》《》《》《》《》《》
☆تهیونگ☆
ساعت یک شب بود که با پسرا خسته و کوفته بعد از اجرا برگشتیم پسرا دور هم جمع شده بودنو داشتن حرف میزدن که گفتم میرم بخوابم
رو تخت دراز کشیدمو عکس سوزی که زیر ملافه ها گذاشته بودمو برداشتمو بهش خیره شدم دلم واسش خیلی تنگ شده عکسشو بوسیدمو گذاشتم زیر ملافه ها تا پسرا پیدا نکنن نمیخوام چیزی از احساسم بفهمن
تنها خبری که ازش دارم اینه که شرکتش کلی پیش رفت کرده و دیروز تو اخبار نشونش دادن خیلی خوشحال شدم پسرام همینطور پسرا هم دلتنگ سوزی شدن اون چند ماهی که خونمون بود بهترین روزا بود
کاش میتونستم برم دیدنش ولی نمیشه کلی کار داریم و تو این دوسال خیلی بیشتر معروف شدیم و دیگع کل جهان ما رو میشناسن
ادامه دارد...
#پارت_35
《》《》《》《》《》《》
☆تهیونگ☆
ساعت یک شب بود که با پسرا خسته و کوفته بعد از اجرا برگشتیم پسرا دور هم جمع شده بودنو داشتن حرف میزدن که گفتم میرم بخوابم
رو تخت دراز کشیدمو عکس سوزی که زیر ملافه ها گذاشته بودمو برداشتمو بهش خیره شدم دلم واسش خیلی تنگ شده عکسشو بوسیدمو گذاشتم زیر ملافه ها تا پسرا پیدا نکنن نمیخوام چیزی از احساسم بفهمن
تنها خبری که ازش دارم اینه که شرکتش کلی پیش رفت کرده و دیروز تو اخبار نشونش دادن خیلی خوشحال شدم پسرام همینطور پسرا هم دلتنگ سوزی شدن اون چند ماهی که خونمون بود بهترین روزا بود
کاش میتونستم برم دیدنش ولی نمیشه کلی کار داریم و تو این دوسال خیلی بیشتر معروف شدیم و دیگع کل جهان ما رو میشناسن
ادامه دارد...
۲.۸k
۱۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.