وقتی معاملتون به هم میخوره..!
وقتی معاملتون به هم میخوره..!
p:2
وقتی کیم تهیونگ رو اینجا دیدم جا خوردم
فکر نمیکردم بعد از به هم زدن قرارداد روی دیدن منو داشته باشه
رفتم جلوش و گفتم:عمارت من جای داد و بیداد غریبه ها نیست مشکلی داری بیا اتاق من با هم حرف بزنیم
انگار که نرم تر شده بود با من به اتاق کارم اومد
روی مبل چرمی مشکی رنگ نشست و منم رو به روش نشستم
فنجون رو به روشو واسش با محتویات قهوه پر کردم
یه قلپ از قهوه خورد و زبون باز کرد:اسلحه هام دزدیده شدن
ریلکس فنجون قهوه رو تو دستم گرفتم و گفتم:حتما داری با خودت میگی من دزدیدمشون مگه نه؟
سری تکون داد و گفت:همین فکرو کردم
هوفی کشیدم و فنجون رو روی میز گذاشتم و گفتم:کیم تهیونگ،شاید از اینکه اون قرارداد کوفتیو خراب کردی عصبی باشم؛ولی انقد احمق نیستم اونم تو این شرایط بیام محموله تورو بدزدم اونم درست تو تایمی که فقط همه ذره بینا رو منه
پوف کلافه ای کشید و دستشو رو صورتش گذاشت و گفت: کمکم کن دزد محمولمو پیدا کنم،قول میدم محموله رو بهت بدم،میدونی که سر حرفم هستم
پوزخندی زدم و گفتم:قبلا هم همینو گفتی،ولی من یه قانون دارم،باید لطف طرف مقابلمو جبران کنم،اگر الان میخوام کمکت کنم برای جبران لطفیه که چند سال پیش بهم کردی
فلش بک (۲۰۱۸)
از سر و روش عرق میریخت
با اون پای تیر خورده تا پنج دیقه دیگه دووم میاورد معرکه بود
خودشو پشت یه درخت انداخت و دستشو روی رون زخمیش گذاشت
نفسش به شماره افتاده بود که لحظه آخر فقط دید کسی نزدیکش میشه و بعد....
p:2
وقتی کیم تهیونگ رو اینجا دیدم جا خوردم
فکر نمیکردم بعد از به هم زدن قرارداد روی دیدن منو داشته باشه
رفتم جلوش و گفتم:عمارت من جای داد و بیداد غریبه ها نیست مشکلی داری بیا اتاق من با هم حرف بزنیم
انگار که نرم تر شده بود با من به اتاق کارم اومد
روی مبل چرمی مشکی رنگ نشست و منم رو به روش نشستم
فنجون رو به روشو واسش با محتویات قهوه پر کردم
یه قلپ از قهوه خورد و زبون باز کرد:اسلحه هام دزدیده شدن
ریلکس فنجون قهوه رو تو دستم گرفتم و گفتم:حتما داری با خودت میگی من دزدیدمشون مگه نه؟
سری تکون داد و گفت:همین فکرو کردم
هوفی کشیدم و فنجون رو روی میز گذاشتم و گفتم:کیم تهیونگ،شاید از اینکه اون قرارداد کوفتیو خراب کردی عصبی باشم؛ولی انقد احمق نیستم اونم تو این شرایط بیام محموله تورو بدزدم اونم درست تو تایمی که فقط همه ذره بینا رو منه
پوف کلافه ای کشید و دستشو رو صورتش گذاشت و گفت: کمکم کن دزد محمولمو پیدا کنم،قول میدم محموله رو بهت بدم،میدونی که سر حرفم هستم
پوزخندی زدم و گفتم:قبلا هم همینو گفتی،ولی من یه قانون دارم،باید لطف طرف مقابلمو جبران کنم،اگر الان میخوام کمکت کنم برای جبران لطفیه که چند سال پیش بهم کردی
فلش بک (۲۰۱۸)
از سر و روش عرق میریخت
با اون پای تیر خورده تا پنج دیقه دیگه دووم میاورد معرکه بود
خودشو پشت یه درخت انداخت و دستشو روی رون زخمیش گذاشت
نفسش به شماره افتاده بود که لحظه آخر فقط دید کسی نزدیکش میشه و بعد....
۱۹.۴k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.