سر پرست من پارت ۱
سر پرست من پارت ۱
+ب جونگ هوان خوش اومدید !سلام ب جونگ هوان خوش اومدید ! سلام ب جونگ هوان خوش اومدید
- سفارشتون رو بگید
- لطفا غذای اصلی تونو بیارید ب همراه الکل
- بله حتما
_________________________________________ ____
- دونگ هی غذای اصلی
دونگ هی: گیوم بی غذای اصلی
گیوم بی: اوکیه
《اینجا جونگ هوانه معروف ترین رستوران
سئول ! این جا تنوع غذاییش خیلی زیاده ! مردم سئول ب ویژه توریست ها اینجا رو خیلی دوست دارن . برای مردم ، اینجا فوق العادست. با اینکه پرسنلاش کمن اما ب بهترین شکل اداره میشع 》
روی شیشه رستوران جونگ هوان نوشته بود 《نیاز ب یک کارگر پاره وقت 》
《خب میریم سراغ کیم سوآ ک تازه مدلینگ شده بود و امروز اولین روز عکاسیش بود 》
- خانوم کیم اینجا بایستید
- بله
- لطفا ژست بگیرید
سوآ ژستی گرفت
- اوه کارتون عالیه !
بعد چند بار عکس برداری گفت : کافیه ! برای امروز بسه ! شما عالی هستید .
- ممنونم آقای پارک خدانگهدار
- اوه صبر کنید خانوم کیم
- چ اتفاقی افتاده
- این هدیه از طرف شرکته ! ب مناسبت اولین عکس برداریتون .
- این مال منه ؟ توش چیه ؟
- ی ست پیراهن با کفش
- واااااااای ممنونم ! نمیدونم باید چطوری ازتون تشکر کنم؟
- این ک از طرف من نبود . خدانگهدار
سوآ با خوشحالی فریاد کشید :خدانگهدار آقای پارک
بعد از سالن عکاسی خارج شد.
بعد چند دقیقه صدای دریافت پیام از موبایلش به گوش رسید. ته هون بود.
《 ته هون: میتونیم همو ببینیم ؟ سوآ که در پوست خود نمیگنجید گفت: باشه ! کجا ؟
- رستوران ! بیا اونجا ، هنوز باز نشدع !
- خیلی خب با سرعت نور دارم میام 😍 》
- ته هون باید این لباس جدیدی ک شرکت بهم داد رو ببینه !
لباسش را پوشید و به رستوران رفت. ته هون از دیدنش محوش شد .
- وااااااای چقد خوشگل شدی ؟
- هان ؟ خوشگل بودم !
- خیلی خب بابا مغرور خانوم . چشماتو ببند .
- چشمام ؟ چرا خب ؟
- فقط ببند .
- خیلی خب ! بستمشون .
- حالا میتونی باز کنی !
سوآ چشمانش را باز کرد . ته هون کیکی در دست داشت .
- این چیع ؟
- ب مناسبت اولین فیلمبرداریت . میخواستم اولین کسی باشم ک بهت تبریک میگه
- ازت ممنونم ته هون
بعد به سرعت به سمت ته هون دوید بدون توجه به اینکه کفشش پاشنه دارد. پاشنه های کفشش موجب شد تعادلش را از دست دهد . ته هون به این هدف که سوآ را بگیرد کیک را به بالای سرش پرت کرد و سوآ را گرفت . بعد چند ثانیه هر دو سرشان را بال گرفتند و کیک روی سرشان ریزش کرد .
سوآ: کاش سرمو بالا نمیاوردم
سوآ بادیدن ته هون خنده اش گرفت و گفت : شبیه پیر مردا شدی 😂
- جدی ؟ تو هم شبیه بابا نوئل شدی
- ن بابا !
بعد کیکی در دهان ته هون فرو کرد . همینگونه به بازی مسخرشان ادامه دادند . تا اینکه دونگ هی وارد شد .
- هی ! شما دو تا دارین چیکار میکنین ؟ بیاین رستوران رو باز کنیم .
+ب جونگ هوان خوش اومدید !سلام ب جونگ هوان خوش اومدید ! سلام ب جونگ هوان خوش اومدید
- سفارشتون رو بگید
- لطفا غذای اصلی تونو بیارید ب همراه الکل
- بله حتما
_________________________________________ ____
- دونگ هی غذای اصلی
دونگ هی: گیوم بی غذای اصلی
گیوم بی: اوکیه
《اینجا جونگ هوانه معروف ترین رستوران
سئول ! این جا تنوع غذاییش خیلی زیاده ! مردم سئول ب ویژه توریست ها اینجا رو خیلی دوست دارن . برای مردم ، اینجا فوق العادست. با اینکه پرسنلاش کمن اما ب بهترین شکل اداره میشع 》
روی شیشه رستوران جونگ هوان نوشته بود 《نیاز ب یک کارگر پاره وقت 》
《خب میریم سراغ کیم سوآ ک تازه مدلینگ شده بود و امروز اولین روز عکاسیش بود 》
- خانوم کیم اینجا بایستید
- بله
- لطفا ژست بگیرید
سوآ ژستی گرفت
- اوه کارتون عالیه !
بعد چند بار عکس برداری گفت : کافیه ! برای امروز بسه ! شما عالی هستید .
- ممنونم آقای پارک خدانگهدار
- اوه صبر کنید خانوم کیم
- چ اتفاقی افتاده
- این هدیه از طرف شرکته ! ب مناسبت اولین عکس برداریتون .
- این مال منه ؟ توش چیه ؟
- ی ست پیراهن با کفش
- واااااااای ممنونم ! نمیدونم باید چطوری ازتون تشکر کنم؟
- این ک از طرف من نبود . خدانگهدار
سوآ با خوشحالی فریاد کشید :خدانگهدار آقای پارک
بعد از سالن عکاسی خارج شد.
بعد چند دقیقه صدای دریافت پیام از موبایلش به گوش رسید. ته هون بود.
《 ته هون: میتونیم همو ببینیم ؟ سوآ که در پوست خود نمیگنجید گفت: باشه ! کجا ؟
- رستوران ! بیا اونجا ، هنوز باز نشدع !
- خیلی خب با سرعت نور دارم میام 😍 》
- ته هون باید این لباس جدیدی ک شرکت بهم داد رو ببینه !
لباسش را پوشید و به رستوران رفت. ته هون از دیدنش محوش شد .
- وااااااای چقد خوشگل شدی ؟
- هان ؟ خوشگل بودم !
- خیلی خب بابا مغرور خانوم . چشماتو ببند .
- چشمام ؟ چرا خب ؟
- فقط ببند .
- خیلی خب ! بستمشون .
- حالا میتونی باز کنی !
سوآ چشمانش را باز کرد . ته هون کیکی در دست داشت .
- این چیع ؟
- ب مناسبت اولین فیلمبرداریت . میخواستم اولین کسی باشم ک بهت تبریک میگه
- ازت ممنونم ته هون
بعد به سرعت به سمت ته هون دوید بدون توجه به اینکه کفشش پاشنه دارد. پاشنه های کفشش موجب شد تعادلش را از دست دهد . ته هون به این هدف که سوآ را بگیرد کیک را به بالای سرش پرت کرد و سوآ را گرفت . بعد چند ثانیه هر دو سرشان را بال گرفتند و کیک روی سرشان ریزش کرد .
سوآ: کاش سرمو بالا نمیاوردم
سوآ بادیدن ته هون خنده اش گرفت و گفت : شبیه پیر مردا شدی 😂
- جدی ؟ تو هم شبیه بابا نوئل شدی
- ن بابا !
بعد کیکی در دهان ته هون فرو کرد . همینگونه به بازی مسخرشان ادامه دادند . تا اینکه دونگ هی وارد شد .
- هی ! شما دو تا دارین چیکار میکنین ؟ بیاین رستوران رو باز کنیم .
۱.۱k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.