پارت ۱۸(یخی که عاشق خورشید شد )
(یخی که عاشق خورشید شد)
پارت ۱۸
از زبان ا.ت
صبح پاشدم دیدم تهیونگ نیست انگار دیشب نیومده بود تو اتاق که بخوابه
رفتم نشستم یجا و تو این فکر بودم که دیشب چه اتفاق هایی افتاد
واقعا شبیه فیلم هندی بود
دیشب جا بچه ها جیمین دستمو گرفت داد بالا و گفت معلوم نیست؟
اونجا بود که تو فکر رفتم و گفتم جیمین مال منه الان؟مثلا قرار بود ضایع نکنم ولی نتونستم چیزی نگم
همونجوری که دستمون بالا بود گفتم :چی توقع دارین مث همیشه رفیقیم
جیمین:زد زیر خنده گفت اره واقعا چی فکر کرده بودین
بعد با جیمین رفتیم یه گوشه و گفتم:اون اتفاقی که افتاد..ببخشید دست خودم نبود تو رفیقمی
جیمین پیشونیمو بوسید و گفت :میدونم ..نگران نباش قرار نیست این رابطه فراتر از یه رفیق بشه
...
پس از اینکه اتفاق های دیشبو مرور میکردم یاد تهیونگ افتادم همه بچه ها میدونستن بین من جیمین چیزی نیست اما تهیونگ نه!فکر میکرد باهمیم
اصلا بدرک بزار فکنه با همیم چه فرقی به حال من میکنه..
یهو یاد این افتادم که وقتی جیمین کمرم رو گرفت و چسبوند به خودش چرا تپش قلبم رفت بالا؟
من جواب سوالمو پیدا کرده بودم میدونستم دوسش ندارم،چرا دوسش دارما اما به عنوان بهترین رفیقم کسی که از همه بهم نزدیک تره
شاید بخاطر این بود که این حسو داشتم چون استرس داشتم یا چون رفیقم بوده یا از رو شیطونت
ولی واقعا برای این یکی هیچ جوابی ندارم.خودمو نمیتونم درک کنم.
بیخیال فکر کردن شدم و از جام پاشدم رفتم بیرون.
پارت ۱۸
از زبان ا.ت
صبح پاشدم دیدم تهیونگ نیست انگار دیشب نیومده بود تو اتاق که بخوابه
رفتم نشستم یجا و تو این فکر بودم که دیشب چه اتفاق هایی افتاد
واقعا شبیه فیلم هندی بود
دیشب جا بچه ها جیمین دستمو گرفت داد بالا و گفت معلوم نیست؟
اونجا بود که تو فکر رفتم و گفتم جیمین مال منه الان؟مثلا قرار بود ضایع نکنم ولی نتونستم چیزی نگم
همونجوری که دستمون بالا بود گفتم :چی توقع دارین مث همیشه رفیقیم
جیمین:زد زیر خنده گفت اره واقعا چی فکر کرده بودین
بعد با جیمین رفتیم یه گوشه و گفتم:اون اتفاقی که افتاد..ببخشید دست خودم نبود تو رفیقمی
جیمین پیشونیمو بوسید و گفت :میدونم ..نگران نباش قرار نیست این رابطه فراتر از یه رفیق بشه
...
پس از اینکه اتفاق های دیشبو مرور میکردم یاد تهیونگ افتادم همه بچه ها میدونستن بین من جیمین چیزی نیست اما تهیونگ نه!فکر میکرد باهمیم
اصلا بدرک بزار فکنه با همیم چه فرقی به حال من میکنه..
یهو یاد این افتادم که وقتی جیمین کمرم رو گرفت و چسبوند به خودش چرا تپش قلبم رفت بالا؟
من جواب سوالمو پیدا کرده بودم میدونستم دوسش ندارم،چرا دوسش دارما اما به عنوان بهترین رفیقم کسی که از همه بهم نزدیک تره
شاید بخاطر این بود که این حسو داشتم چون استرس داشتم یا چون رفیقم بوده یا از رو شیطونت
ولی واقعا برای این یکی هیچ جوابی ندارم.خودمو نمیتونم درک کنم.
بیخیال فکر کردن شدم و از جام پاشدم رفتم بیرون.
۸.۴k
۳۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.