مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟒𝟔
ماشین گذاشتم تو حیاط بعد پیاده شدیم از شونه جونگکوک گرفتم رفتیم داخل مامان اینا داشتن با مهمون ها سلام و علیک می کردن ما هم رفتیم یه گوشه نشستیم که ۱ ساعت بعد تهیونگ نایون اومدن که مراسم شروع
عاقد:خانم مین نایون آیا حاضرین با جناب آقای کیم تهیونگ ازدواج کنید؟!
نایون:با اجازه بزرگ تر ها بله
عاقد:و شما چی آقای کیم تهیونگ؟
÷منم بله
عاقد:خب مم شما رو زن و شوهر علام می کنم می تونین هم رو ببوسید
وقتی داشتن همو می بوسیدن من همچین با ذوق نگاهشون می کردم که جونگکوک خنده ش گرفت جیمین و میا که رفتن همو ببوسن رزی و شوگا هم داشتن وسط می رقصیدن که کوک گفت
+ات همچین می خندی انگار خیلی دلت می خواد ها(چشمک همراه با خنده)
_عیجانم چقدر اینا به هم میان، ،،، چی امممم شاید
+راستی با ۳ ماهه با همیم ولی تا حالا هم رو نبوسیدیم یادم باشه امشب کارو یه سره کنم
_چیزی گفتی کوک ببخشید حواسم به تهیونگ اینا بود
+نع ،،، ولی انگار خیلی مشتاقی(خنده)
_عههههه (قرمز شدن گونه )
+(خنده )
بعد رفتیم وسط رقصیدیم کلی خوش گذروندیم تا اینکه دیگه مهمونی تموم شد نایون رفت تو کنار ماشین وایساد انگار خیلی منتظر یود تهیونگ هم داشت با جیمین حرف می زند رفتم بهش گفتم
_تهیونگی نایون منتظره برو دیگههه برو که امشب خیلی کار داری(چشمک)
÷درد ،، باشه من رفتم(خنده )
اون ها که رفتن ما هم رفتیم تو ماشین بعد راه افتادیم به کوک گفتم
_کوک میشه منو بزاری خونه خیلیییی خستم
+خب میشه بریم عمارت من؟!
_نع آخه فردا بای برم شرکت کار دارم کار دارممممم
+اشکال نداره حالا یه روز نرو
_به ته قول دادم
+اههههه خب بخاطر لباس میگی؟
_آره خب ...
+اون که اوکیه لباس مناسب دارم برات
_آخه کوک...
+عهههه آخه نداره دیگه اتاق برا خودمون آماده کردم
_اوفف باشه
+هوراااا(تو ذهنش:ها ها امشب کارو تموم میکنم)
بعد چند مین رسیدیماز ماشین پیاده شدیم دنبال کوک رفتم تو وااای چه عمارت خفنی داره دهنم کف کرد بعد با کوک رفتیم تو که، اتاقمون رو نشونمون داد رفتم داخل به کوک گفتم نیاد تا لباس عوض کنم رفتم در کمد رو باز کردم وای چه لباس های خوشگلی یه کراپ و شرتک ساتن برداشتم پوشیدم که کوک اومد تو ازش پرسیدم آرایش پاک کن داره تا نع گفت برام خرید تو کیف میز آینه س کیف رو باز کردم با آرایش پاک کن آرایشم پاک کردم صورتمو شستم موهامو باز
کردم شونه زدم بعد رفتم نشستم رو تخت که کوک هم نشست کنارم
+میگم تو خوابت نمی یاد؟!
_چرا خیلی خستم از صبحه دنبال کار های عروسی ام اهههههه خسته شدم(ولو شدن رو تخت)
+حموم نمی ری؟!
_نع خوابم میاد
+باشههه
من که درزا کشیدم رو تخت کوک اومد روم خیمه زد
_کو...ک چیی..کار می کنی(ترسیده)
+نترس بیب هیششش(صدای خمار و بم)
بعد آروم لب هاشو که گذشت رو لب هام یه لحظه شک شدم ولی بعد همکاری کردم آروم و عمیق مک میزد بعد ۲۰ مین نفس کم آوردیم که ول کرد
+آخ تو چقدر خوش مزه لب هات مزه توت فرنگی میده(بم)
_(خنده همراه خجالت)
بعد بغلم کرد که تو گرمای های بدنش خابم برد.....
گیلیگیلی🌚🦋
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟒𝟔
ماشین گذاشتم تو حیاط بعد پیاده شدیم از شونه جونگکوک گرفتم رفتیم داخل مامان اینا داشتن با مهمون ها سلام و علیک می کردن ما هم رفتیم یه گوشه نشستیم که ۱ ساعت بعد تهیونگ نایون اومدن که مراسم شروع
عاقد:خانم مین نایون آیا حاضرین با جناب آقای کیم تهیونگ ازدواج کنید؟!
نایون:با اجازه بزرگ تر ها بله
عاقد:و شما چی آقای کیم تهیونگ؟
÷منم بله
عاقد:خب مم شما رو زن و شوهر علام می کنم می تونین هم رو ببوسید
وقتی داشتن همو می بوسیدن من همچین با ذوق نگاهشون می کردم که جونگکوک خنده ش گرفت جیمین و میا که رفتن همو ببوسن رزی و شوگا هم داشتن وسط می رقصیدن که کوک گفت
+ات همچین می خندی انگار خیلی دلت می خواد ها(چشمک همراه با خنده)
_عیجانم چقدر اینا به هم میان، ،،، چی امممم شاید
+راستی با ۳ ماهه با همیم ولی تا حالا هم رو نبوسیدیم یادم باشه امشب کارو یه سره کنم
_چیزی گفتی کوک ببخشید حواسم به تهیونگ اینا بود
+نع ،،، ولی انگار خیلی مشتاقی(خنده)
_عههههه (قرمز شدن گونه )
+(خنده )
بعد رفتیم وسط رقصیدیم کلی خوش گذروندیم تا اینکه دیگه مهمونی تموم شد نایون رفت تو کنار ماشین وایساد انگار خیلی منتظر یود تهیونگ هم داشت با جیمین حرف می زند رفتم بهش گفتم
_تهیونگی نایون منتظره برو دیگههه برو که امشب خیلی کار داری(چشمک)
÷درد ،، باشه من رفتم(خنده )
اون ها که رفتن ما هم رفتیم تو ماشین بعد راه افتادیم به کوک گفتم
_کوک میشه منو بزاری خونه خیلیییی خستم
+خب میشه بریم عمارت من؟!
_نع آخه فردا بای برم شرکت کار دارم کار دارممممم
+اشکال نداره حالا یه روز نرو
_به ته قول دادم
+اههههه خب بخاطر لباس میگی؟
_آره خب ...
+اون که اوکیه لباس مناسب دارم برات
_آخه کوک...
+عهههه آخه نداره دیگه اتاق برا خودمون آماده کردم
_اوفف باشه
+هوراااا(تو ذهنش:ها ها امشب کارو تموم میکنم)
بعد چند مین رسیدیماز ماشین پیاده شدیم دنبال کوک رفتم تو وااای چه عمارت خفنی داره دهنم کف کرد بعد با کوک رفتیم تو که، اتاقمون رو نشونمون داد رفتم داخل به کوک گفتم نیاد تا لباس عوض کنم رفتم در کمد رو باز کردم وای چه لباس های خوشگلی یه کراپ و شرتک ساتن برداشتم پوشیدم که کوک اومد تو ازش پرسیدم آرایش پاک کن داره تا نع گفت برام خرید تو کیف میز آینه س کیف رو باز کردم با آرایش پاک کن آرایشم پاک کردم صورتمو شستم موهامو باز
کردم شونه زدم بعد رفتم نشستم رو تخت که کوک هم نشست کنارم
+میگم تو خوابت نمی یاد؟!
_چرا خیلی خستم از صبحه دنبال کار های عروسی ام اهههههه خسته شدم(ولو شدن رو تخت)
+حموم نمی ری؟!
_نع خوابم میاد
+باشههه
من که درزا کشیدم رو تخت کوک اومد روم خیمه زد
_کو...ک چیی..کار می کنی(ترسیده)
+نترس بیب هیششش(صدای خمار و بم)
بعد آروم لب هاشو که گذشت رو لب هام یه لحظه شک شدم ولی بعد همکاری کردم آروم و عمیق مک میزد بعد ۲۰ مین نفس کم آوردیم که ول کرد
+آخ تو چقدر خوش مزه لب هات مزه توت فرنگی میده(بم)
_(خنده همراه خجالت)
بعد بغلم کرد که تو گرمای های بدنش خابم برد.....
گیلیگیلی🌚🦋
۶.۷k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.