سناریو مایکی پارت ۱۰
خووب اول بگم ممنوون از کسایی ک خمایت کردن ولی نمیدونم رچا حمایتاتون کم شده..... من اینجا دارم زحمتتت میکشمممم
خو بریم شروع کنیم
وقتی رسیدین به مرکز خرید تو و مایکی راهتونو جدا کردین تا سریعتر خریداتون تموم شه... شما تخم مرغ، شیر، شکلات و قهوه قرار شد بگیرین. اینارو گرفتین و داشتین دنبال قهوه میگشتین که یهو اما بهتون زنگ زد
اما: یوو هیرو
هیرو: یو اما چااان
اما: خواستم بگم به مایکی بگو دورایاکی نگیره پولامون ته کشیییدههه از بس دورایاکی گرفتههه
هیرو: باشهه اماا
اما: خب دیگه جاننههه
هیرو: جانه اما چااان
داشتین گوشیتونو میزاشتین تو کیفتون که حسواتون نبود و خوردین به یه مرده و خریدای اون افتاد و خریدای شما هم افتاد
مرده: هووی مگه کوری؟
هیرو: ببخشید حواسم نبود
مرده: ببند دهنتو جلوم زانو بزن و تقاضای بخشش کن و خریدامم بهم بده)(حتما میخای شبم باهات باخابم🗿)
شما بدون هیچ حرفی خریدای اون مردو ورداشتین و بهش دادین
مرده: هوی هوی زانو نزدی
هیرو: نگا کن کی ب کی میگه... اسکل بیا برو رد کارت من باهات شوخی ندارم. الانم فقط واسه اینکه خریداتو انداختم بهت دادمشون.
مرده هولتون میده و میوفتین زمین
مرده: واس من شاخ میشی؟
سریع پا میشین و با لگد میزنین تو دهنش
هیرو: بی احترامی هم ی حدی داره. حد خودتو بدون
مرده: ببند دختره هرزه
اینو ک شنیدین با لگد پرتش کردین و خورد ب کنسروا و همه کنسروا ریخت روش
هیرو: نمیخاد گه خوری منو بکنی
اینو گفتین و خریدارو برداشتین و رفتین سمت مایکی
همینجوری ک ب مایکی نزدیک میشدین سرتونم دردش بیشتر میشد*هیرو اینجا بخاطر سرما خوردگی سر درده*
هیرو: یو مایکی چیا خریدی؟ راستی اما زنگ زد گفت کهــ..
مایکی: هیروشی چان بیا ده تا دورایاکی گرفتم یکیش روهم تو بخور، راستی اما چی گفت؟
هیرو: عاااا هیچی:/*عطسه*
مایکی: هی... تو خوبی؟
هیرو: عاره فقط یکم سرم گیج میره همین چیزی نیس
مایکی کتشو در اورد و انداخت رو شونه هاتون و بغلتون کرد و برد سمت موتور.
مایکی: باید زودتر بریم خونه تا اما غرغر نکردههه
هیرو: عه.... مایکی چیکار میکنی؟*عطسه*
مایکی: مریض شدی نمیفهمی؟ باید زود بریم خونه تا ب کن چین بگم واست قرص بخرههه(یاد سانزو اوفتادم🚬🗿)
با نهایت سرعت رفتین سمت خونه و تو از سرما صورتت قرمز بود، مایکی بغلت کرد و در زد..
اما: الان میاممم
مایکی: اماا پدصگگ زود بیاا
اما: نچچچ
مایکی: هیروشی چان حالش بدههه
اما درو باز کرد و رفتین تو خونه و مایکی شمارو گذاشت رومبل
اما: خو مردک کرم دارییی؟ زودتر میگفتی
مایکی: 😐 بیخیال ی قرصی چیزی بده هیروشی چان بخوره حالش خیلی بده
هیرو:*عطسه*نه من حالم خوبه مرسی نمیخاد
اما: هااا حتمااا جون خودتتتت
مایکی: هیروشی چان بخاطر خودته لطفا بخور که حالت خوب شه
خو بریم شروع کنیم
وقتی رسیدین به مرکز خرید تو و مایکی راهتونو جدا کردین تا سریعتر خریداتون تموم شه... شما تخم مرغ، شیر، شکلات و قهوه قرار شد بگیرین. اینارو گرفتین و داشتین دنبال قهوه میگشتین که یهو اما بهتون زنگ زد
اما: یوو هیرو
هیرو: یو اما چااان
اما: خواستم بگم به مایکی بگو دورایاکی نگیره پولامون ته کشیییدههه از بس دورایاکی گرفتههه
هیرو: باشهه اماا
اما: خب دیگه جاننههه
هیرو: جانه اما چااان
داشتین گوشیتونو میزاشتین تو کیفتون که حسواتون نبود و خوردین به یه مرده و خریدای اون افتاد و خریدای شما هم افتاد
مرده: هووی مگه کوری؟
هیرو: ببخشید حواسم نبود
مرده: ببند دهنتو جلوم زانو بزن و تقاضای بخشش کن و خریدامم بهم بده)(حتما میخای شبم باهات باخابم🗿)
شما بدون هیچ حرفی خریدای اون مردو ورداشتین و بهش دادین
مرده: هوی هوی زانو نزدی
هیرو: نگا کن کی ب کی میگه... اسکل بیا برو رد کارت من باهات شوخی ندارم. الانم فقط واسه اینکه خریداتو انداختم بهت دادمشون.
مرده هولتون میده و میوفتین زمین
مرده: واس من شاخ میشی؟
سریع پا میشین و با لگد میزنین تو دهنش
هیرو: بی احترامی هم ی حدی داره. حد خودتو بدون
مرده: ببند دختره هرزه
اینو ک شنیدین با لگد پرتش کردین و خورد ب کنسروا و همه کنسروا ریخت روش
هیرو: نمیخاد گه خوری منو بکنی
اینو گفتین و خریدارو برداشتین و رفتین سمت مایکی
همینجوری ک ب مایکی نزدیک میشدین سرتونم دردش بیشتر میشد*هیرو اینجا بخاطر سرما خوردگی سر درده*
هیرو: یو مایکی چیا خریدی؟ راستی اما زنگ زد گفت کهــ..
مایکی: هیروشی چان بیا ده تا دورایاکی گرفتم یکیش روهم تو بخور، راستی اما چی گفت؟
هیرو: عاااا هیچی:/*عطسه*
مایکی: هی... تو خوبی؟
هیرو: عاره فقط یکم سرم گیج میره همین چیزی نیس
مایکی کتشو در اورد و انداخت رو شونه هاتون و بغلتون کرد و برد سمت موتور.
مایکی: باید زودتر بریم خونه تا اما غرغر نکردههه
هیرو: عه.... مایکی چیکار میکنی؟*عطسه*
مایکی: مریض شدی نمیفهمی؟ باید زود بریم خونه تا ب کن چین بگم واست قرص بخرههه(یاد سانزو اوفتادم🚬🗿)
با نهایت سرعت رفتین سمت خونه و تو از سرما صورتت قرمز بود، مایکی بغلت کرد و در زد..
اما: الان میاممم
مایکی: اماا پدصگگ زود بیاا
اما: نچچچ
مایکی: هیروشی چان حالش بدههه
اما درو باز کرد و رفتین تو خونه و مایکی شمارو گذاشت رومبل
اما: خو مردک کرم دارییی؟ زودتر میگفتی
مایکی: 😐 بیخیال ی قرصی چیزی بده هیروشی چان بخوره حالش خیلی بده
هیرو:*عطسه*نه من حالم خوبه مرسی نمیخاد
اما: هااا حتمااا جون خودتتتت
مایکی: هیروشی چان بخاطر خودته لطفا بخور که حالت خوب شه
۶.۶k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.