𝓢𝓬𝓮𝓷𝓪𝓻𝓲𝓸
#𝓢𝓬𝓮𝓷𝓪𝓻𝓲𝓸
#سناریودرخواستی
وقتی به عنوان دوست دخترشون میری خونشون و اونجا همه فامیل هستن و همه ی دخترای فامیل لزن و معلومه که روت کراش دارن
نامجون: میدونست که دخترای
فامیل بهت چشم دارن و
چند باری مچشون رو در حال
دید زدنت گرفته بود و نمیزاشت
که نزدیکت بشن و معمولا
مهمونیای خانوادگی که اونا
هم بودن نمیرفتید ولی خب
دیگه نمیشد عروسی رو پیچوند.
یه لباس خیلی ساده ولی شیک
پوشیده بودی و خیلی هم باز
نبود ولی خب خیلی نگاه های
خیره ای روت داشتن و همش
پچ پچ باهم حرف میزدن و این
باعث معذب شدنت شده بود
و نامجون اینو فهمید پس زودتر
از عروسی زذید بیرون.
سوکجین: یکی از دخترای فامیل
عزمش رو جمع کرد و بهت
اعتراف کرد و تو واقعا گیج شده
بودی و فکر میکردی که یه شوخیه
ولی وقتی به جین گفتی جین
بهت گفت که اونا لزن و نباید
دیگه نزدیکشون بشی.
تو جمعای خانوادگی نمیزاشت
که از کنارش تکون بخوری و
وقتی که اونا سعی میکردن
نزدیکت بشن، ازشون دورت میکرد.
لایک و کامنت رو فراموش نکنید
شکوفه های گیلاسم 🌸
#سناریودرخواستی
وقتی به عنوان دوست دخترشون میری خونشون و اونجا همه فامیل هستن و همه ی دخترای فامیل لزن و معلومه که روت کراش دارن
نامجون: میدونست که دخترای
فامیل بهت چشم دارن و
چند باری مچشون رو در حال
دید زدنت گرفته بود و نمیزاشت
که نزدیکت بشن و معمولا
مهمونیای خانوادگی که اونا
هم بودن نمیرفتید ولی خب
دیگه نمیشد عروسی رو پیچوند.
یه لباس خیلی ساده ولی شیک
پوشیده بودی و خیلی هم باز
نبود ولی خب خیلی نگاه های
خیره ای روت داشتن و همش
پچ پچ باهم حرف میزدن و این
باعث معذب شدنت شده بود
و نامجون اینو فهمید پس زودتر
از عروسی زذید بیرون.
سوکجین: یکی از دخترای فامیل
عزمش رو جمع کرد و بهت
اعتراف کرد و تو واقعا گیج شده
بودی و فکر میکردی که یه شوخیه
ولی وقتی به جین گفتی جین
بهت گفت که اونا لزن و نباید
دیگه نزدیکشون بشی.
تو جمعای خانوادگی نمیزاشت
که از کنارش تکون بخوری و
وقتی که اونا سعی میکردن
نزدیکت بشن، ازشون دورت میکرد.
لایک و کامنت رو فراموش نکنید
شکوفه های گیلاسم 🌸
۱۳۴
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.