انتقلی پارت ۱۷
تهیونگ ویو
ا/ت همینطور سرش توی گوشیش بود که یه دوچرخه سوار از بغلش رد شد دستش رو گرفتم و کشیدم سمت خودم که پرت شد توی بغلم
-چقدر قلبت تند میزنه ا/ت
+چی؟اره خب ترسیدم(دروغ کفت بخاطر تهیونگه)
-باشه هر چند به نظرم دروغ گفتی ولی چی کار میکنی؟
+خب قصد داشتم یه پیرهن بپوشم که باز بود ولی از اونجایی که میرم خونش نمیخوام اتفاق بدی بیوفته باید یه لباس پوشیده بپوشم
-اره خب نبایدم بیوفته
گوشی تهیونگ زنگ خورد
پرش زمانی
ا/ت ویو
تهیونگ داشت با تلفن صحبت میکرد وقتی تلفنش تموم شد به نظر خیلی ناراحت میومد هر چی ازش پرسیدم جواب نداد فقط به صفحه گوشیش نگاه میکر گوشی رو ازش گرفتم و فهمیدم………
ا/ت همینطور سرش توی گوشیش بود که یه دوچرخه سوار از بغلش رد شد دستش رو گرفتم و کشیدم سمت خودم که پرت شد توی بغلم
-چقدر قلبت تند میزنه ا/ت
+چی؟اره خب ترسیدم(دروغ کفت بخاطر تهیونگه)
-باشه هر چند به نظرم دروغ گفتی ولی چی کار میکنی؟
+خب قصد داشتم یه پیرهن بپوشم که باز بود ولی از اونجایی که میرم خونش نمیخوام اتفاق بدی بیوفته باید یه لباس پوشیده بپوشم
-اره خب نبایدم بیوفته
گوشی تهیونگ زنگ خورد
پرش زمانی
ا/ت ویو
تهیونگ داشت با تلفن صحبت میکرد وقتی تلفنش تموم شد به نظر خیلی ناراحت میومد هر چی ازش پرسیدم جواب نداد فقط به صفحه گوشیش نگاه میکر گوشی رو ازش گرفتم و فهمیدم………
۷.۷k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.