عشق بی پایان (پارت 51)
تو راه داشتم با پرستار میرفتم که دیدم تهیونگ داره میاد سمتم، خواستم راهمو عوض کنم ولی با سرعت اومدو دستمو گرفت
$: خوبی
%: دستمو ول کن
$: ببخشید لیا خواهش میکنم.... خواهش میکنم از من بدت نیاد، لطفا....
%: من از تو بدم نمیاد... از خودم بدم میاد که یه روزی دوست داشتم
$: خواهش می کنم لیا... التماست میکنم، من نمیتونم از تو دور باشم
%: من دیگه بمیرم هم نمیام خونه ی تو و پیشت باشم
$: باشه... نیا ولی من میدونستم جونگ کوک کجاست
%: چی گفتی
$: گفتم من میدونم اون کجاست
%: خب... کجاس؟
$: توکه نمیخواستی منو ببینی
%: الان مجبورم
$: منم مجبورم نگم
%: تهیونگ بگوووو
$: نچ...
%: گفتم بگو
$: اگه نیای خونم عمرا بگم
%: باشه میام بگو
$:تو خونم میگم
%: عه؟ زرنگی؟ منم همین الان اومدم خونت
$: خودت میدونی
%: ب..باشه، میام ولی قول بده که میگی بهم کجاس
$: باشه بهت میگم
$: من میرم کارای ترخیصتو انجام بدم... توهم برو لباس بپوش
%: باشه
رفتم تو اتاقمو لباسامو پوشیدم
$: کمک نمیخوای؟
%: نه خیر... میشه بری بیرون
$: نه
%: میگم برو بیرون
$: نمیرم
اومد نزدیکم... جلوتر میومد و من میرفتم عقب ترو خوردم به کمد
اومد جلوی صورتم، دستمو گذاشتم رو صورتم
%: برو عقب
$: نترس.... کاریت ندارم
$: فقط میخواستم امتحانت کنم
%: میشه دیگه اینجوری امتحان نکنی؟
$: ( پوزخند) باشه
%: برو عقب
که یهو......
( یهوووووووو😂)
( یهوووووووو 😁)
پرستار اومد داخل ( توقع داشتی کی بیاد 😆)
پرستار : ببخشید مزاحم شدم
%: نهههههه.... چیکار داشتی
پرستار : اومدم سرم بزنم براتون
%: آهان.... خب بیا بزن
$: سرمِ چی ؟
پرستار : سرم تقویتی
$: خب بیا بزن
...........
$: خوبی
%: دستمو ول کن
$: ببخشید لیا خواهش میکنم.... خواهش میکنم از من بدت نیاد، لطفا....
%: من از تو بدم نمیاد... از خودم بدم میاد که یه روزی دوست داشتم
$: خواهش می کنم لیا... التماست میکنم، من نمیتونم از تو دور باشم
%: من دیگه بمیرم هم نمیام خونه ی تو و پیشت باشم
$: باشه... نیا ولی من میدونستم جونگ کوک کجاست
%: چی گفتی
$: گفتم من میدونم اون کجاست
%: خب... کجاس؟
$: توکه نمیخواستی منو ببینی
%: الان مجبورم
$: منم مجبورم نگم
%: تهیونگ بگوووو
$: نچ...
%: گفتم بگو
$: اگه نیای خونم عمرا بگم
%: باشه میام بگو
$:تو خونم میگم
%: عه؟ زرنگی؟ منم همین الان اومدم خونت
$: خودت میدونی
%: ب..باشه، میام ولی قول بده که میگی بهم کجاس
$: باشه بهت میگم
$: من میرم کارای ترخیصتو انجام بدم... توهم برو لباس بپوش
%: باشه
رفتم تو اتاقمو لباسامو پوشیدم
$: کمک نمیخوای؟
%: نه خیر... میشه بری بیرون
$: نه
%: میگم برو بیرون
$: نمیرم
اومد نزدیکم... جلوتر میومد و من میرفتم عقب ترو خوردم به کمد
اومد جلوی صورتم، دستمو گذاشتم رو صورتم
%: برو عقب
$: نترس.... کاریت ندارم
$: فقط میخواستم امتحانت کنم
%: میشه دیگه اینجوری امتحان نکنی؟
$: ( پوزخند) باشه
%: برو عقب
که یهو......
( یهوووووووو😂)
( یهوووووووو 😁)
پرستار اومد داخل ( توقع داشتی کی بیاد 😆)
پرستار : ببخشید مزاحم شدم
%: نهههههه.... چیکار داشتی
پرستار : اومدم سرم بزنم براتون
%: آهان.... خب بیا بزن
$: سرمِ چی ؟
پرستار : سرم تقویتی
$: خب بیا بزن
...........
۱۹.۲k
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.