فن فیک مایکی پارت ۲۱
ویو نویسنده:
اما:بیشعور😑
مایکی:سیبزمینی
اما:کدوتنبل کپک زده
مایکی:دختره ی جن زده
و همچنان سنجو و ا/ت رو مشاهده میکنین که دارن مثل جغد نگاه میکنن
ا/ت:اینا همیشه اینطورین؟
سنجو:آره بابا ابراز علاقشون همینطوریه
ا/ت:عجبببببب
اما:قاتل درویاکی خوار
مایکی:ای
سنجو:بابا دو دقیقه خفه میشینننننن(داد)
مایکی:...
اما:...
ا/ت:...
سنجو:اخیشششش بلاخره آرامش گرفتم
اما:خو دیگه حالا بیاین بریم
اما و سنجو زود تر رفتن بیرون و تا ا/ت هم خواست بره بیرون مایکی دستش رو گرفت
ا/ت:مایکی چیزی شده؟
مایکی:نه...میشه بعدا بری
ا/ت:برا چی
مایکی:...(نگاه مظلوم)
ا/ت:...باشه بابا
ا/ت میره رو تخت مایکی میشینه و مایکی هم کنارش میشینه
ا/ت:خببب...چرا خواستی اینجا باشم
مایکی:چون خواب از سرم پریده
ا/ت:خو چرا من باید بیام اینجا
مایکی:چون حوصلم سر میره
ا/ت:...😐
مایکی:چیه
ا/ت:چرا حس میکنم میخوای یه چیزی بگی
مایکی:ها نه بابا چیزی نمیخوام بگم(سرخ)
ا/ت:چرا سرخ شدی؟
مایکی:هاااا کی گفته من سرخ شدم(لبخند چشم بسته دختر کش و همچنان سرخ تر)
اندر ذهن ا/ت:چرا سرخ میشه گوگولی میشههه
ا/ت:راستی گفته بودی فردا ساعت ۹ قراره یه چیزی بگی چرا الان نمیگی
مایکی:الان چرا بگم
ا/ت:تا دیگه فردا نگی
مایکی:خبببب میخواستم بگم
اما:بیشعور😑
مایکی:سیبزمینی
اما:کدوتنبل کپک زده
مایکی:دختره ی جن زده
و همچنان سنجو و ا/ت رو مشاهده میکنین که دارن مثل جغد نگاه میکنن
ا/ت:اینا همیشه اینطورین؟
سنجو:آره بابا ابراز علاقشون همینطوریه
ا/ت:عجبببببب
اما:قاتل درویاکی خوار
مایکی:ای
سنجو:بابا دو دقیقه خفه میشینننننن(داد)
مایکی:...
اما:...
ا/ت:...
سنجو:اخیشششش بلاخره آرامش گرفتم
اما:خو دیگه حالا بیاین بریم
اما و سنجو زود تر رفتن بیرون و تا ا/ت هم خواست بره بیرون مایکی دستش رو گرفت
ا/ت:مایکی چیزی شده؟
مایکی:نه...میشه بعدا بری
ا/ت:برا چی
مایکی:...(نگاه مظلوم)
ا/ت:...باشه بابا
ا/ت میره رو تخت مایکی میشینه و مایکی هم کنارش میشینه
ا/ت:خببب...چرا خواستی اینجا باشم
مایکی:چون خواب از سرم پریده
ا/ت:خو چرا من باید بیام اینجا
مایکی:چون حوصلم سر میره
ا/ت:...😐
مایکی:چیه
ا/ت:چرا حس میکنم میخوای یه چیزی بگی
مایکی:ها نه بابا چیزی نمیخوام بگم(سرخ)
ا/ت:چرا سرخ شدی؟
مایکی:هاااا کی گفته من سرخ شدم(لبخند چشم بسته دختر کش و همچنان سرخ تر)
اندر ذهن ا/ت:چرا سرخ میشه گوگولی میشههه
ا/ت:راستی گفته بودی فردا ساعت ۹ قراره یه چیزی بگی چرا الان نمیگی
مایکی:الان چرا بگم
ا/ت:تا دیگه فردا نگی
مایکی:خبببب میخواستم بگم
۲.۴k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.