در زمان بدی پا به زمین گذاشته ام
در زمان بدی پا به زمین گذاشته ام
آدم ها هر چند نزدیک، اما فاصله ی بینشان بسیار است...
خبری از دیدوبازدید و کفش های جفت شده نیست...
قهقهه های دسته جمعی خشکیده اند...
حوض ماهی ها را کوبیده اند...
مادربزرگ ها در گوشه ای از خانه ی سالمندان، قصه هایشان را از یاد برده اند....
در زمان بدی پا به زمین گذاشته ام
تنهامانده را بی عیب نمی بینند...
دل شکستن را خلاف نمی خوانند...
خیانت را عار نمیدانند...
در زمان بدی پا به زمین گذاشته ام
نگاه ها سنگین...
قلب ها پر از کین...
ذهن ها سیر...
جوان ها پیر...
و هرچه پیش تر می روم بیشتر بدم می آید
کاش حق انصراف داشتم
سهراب هم امید واهی داد
راندن بی فایده است!
پشت دریاها خبری نیست...
اما باید رفت
سفری در بُعد زمان
دور شد از این دوران غریب
#حامد_درخشان
آدم ها هر چند نزدیک، اما فاصله ی بینشان بسیار است...
خبری از دیدوبازدید و کفش های جفت شده نیست...
قهقهه های دسته جمعی خشکیده اند...
حوض ماهی ها را کوبیده اند...
مادربزرگ ها در گوشه ای از خانه ی سالمندان، قصه هایشان را از یاد برده اند....
در زمان بدی پا به زمین گذاشته ام
تنهامانده را بی عیب نمی بینند...
دل شکستن را خلاف نمی خوانند...
خیانت را عار نمیدانند...
در زمان بدی پا به زمین گذاشته ام
نگاه ها سنگین...
قلب ها پر از کین...
ذهن ها سیر...
جوان ها پیر...
و هرچه پیش تر می روم بیشتر بدم می آید
کاش حق انصراف داشتم
سهراب هم امید واهی داد
راندن بی فایده است!
پشت دریاها خبری نیست...
اما باید رفت
سفری در بُعد زمان
دور شد از این دوران غریب
#حامد_درخشان
۱.۱k
۲۱ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.