رویای اشنا part 21
( یه چیز رو بگم و بریم سراغ پارت بیست و یک. من توی پارت قبل اشتباه نوشتم که اونا میخوان برن سمت عمارت جانگ وو در واقع میخواستن برن سمت اون بار ی که جانگ وو توش بود. و شوگا هم داشت رد اون بار و میزد.)
ویو جونگ هوان
خیلی استرس داشتم که نکنه اتفاق بدی بیوفته یا جانگ وو از قبل منتظر ما بودخ باشه... ولی مطمئنم اگه اون جانگ وو رو ببینم با دستای خودم خفش میکنم(😐)
÷اممم میشه یه بار دیگه نقشه رو بگین من یادم رفت😁
+ یادتتت رفت😶وایی من و باش باکی دارم میرم ماموریت
☆اشکالی نداره پیش میاد، خب نقشه این بود که من و یونجی توی ون میمونیم و ون رو یه جایی میزاریم که توی چشم نباشه تا لو نریم بعد تهیونگ و کوک هم میرن توی بار میشینن و نظارت میکنن که اگه شما به هر دلیلی اتفاقی براتون افتاد بتونن کمکتون کنن. بعد کیونگ میره و سفرش های جانگ وو و همدست هاش رو میبره چون اسلحه هم داره بهتر میتونه از خودش مراقبت کنه و هوان هم توی بار نظارت میکنه که اگه کسی از اتاق جلسه ی جانگ وو خازج شد تعقیبش کنه.
÷اها اوکی یادم اومد
٪خب رسیدیم
_همه اماده اید
+ و÷: بلهه
_خب همراه من و تهیونگ بیاد.
رفتیم سمت. بار و جوری رفتار میکردیم که انگار همو نمیشناسیم، تهیونگ و کوک رفتن نشستن و کیونگ هم رفت پیش گارسون، چون گارسون از خود ما بود کیونگ باهاش رفت تا سفارش هارو اماده کنه. منم رفتم و پشت یکی از میز ها وایسادم و تظاهر کردم که منتظر سفارشم هستم که صدای شوگا توی هدزفریم پیچید
☆افرین همینجوری پیش برید.
*اتاق جلسه جانگ وو اتاق شماره ۴۷ هست
اروم به یونجی باشه ایی گفتم و یه نگاه به کیونگ کردم که داشت سفارش هارو میبرد، به من نگاه کرد از چهره اش ترس میبارید. یه لبخند بهش زدم و اون هم به سمت اتاق رفت.
ویو کیونگ
به پشت در اتاقشون رسیدم، ترسیده بودم و دستام میلرزید ولی به بقیه فکر کردم، نباید به خاطر اشتباه من اونا تو دردسر بیوفتن پس یکم خودمو اروم کردم، صدای خنده هاشون از پشت در میومد. توی نوشیدنی هاشون بیهوش کننده ریخته بودیم تا بتونیم راحت تر کارمون رو انجام بدیم. اروم در زدم و وارد شدم اصلا حواسشون به من نبود منم خیلی عادی داشتم سفارش هاشون رو جلوشون میچیدم که یچیزی شنیدم چون صداشون رو از توی هندزفریم شوگا و یونجی میشنیدند نیازی نبود که ظبط کنم. علامت جانگ وو (=) علامت فردی که باهاش حرف میزد(:)
=فردا سوهی و چان رو به عمارتم میارم
: خوبه اون سه تا بچه چی شدن
= اونارو قبل از ما بردن ولی نمیدونم چه کسی اونارو برده.
ادامه پارت بعد...
ویو جونگ هوان
خیلی استرس داشتم که نکنه اتفاق بدی بیوفته یا جانگ وو از قبل منتظر ما بودخ باشه... ولی مطمئنم اگه اون جانگ وو رو ببینم با دستای خودم خفش میکنم(😐)
÷اممم میشه یه بار دیگه نقشه رو بگین من یادم رفت😁
+ یادتتت رفت😶وایی من و باش باکی دارم میرم ماموریت
☆اشکالی نداره پیش میاد، خب نقشه این بود که من و یونجی توی ون میمونیم و ون رو یه جایی میزاریم که توی چشم نباشه تا لو نریم بعد تهیونگ و کوک هم میرن توی بار میشینن و نظارت میکنن که اگه شما به هر دلیلی اتفاقی براتون افتاد بتونن کمکتون کنن. بعد کیونگ میره و سفرش های جانگ وو و همدست هاش رو میبره چون اسلحه هم داره بهتر میتونه از خودش مراقبت کنه و هوان هم توی بار نظارت میکنه که اگه کسی از اتاق جلسه ی جانگ وو خازج شد تعقیبش کنه.
÷اها اوکی یادم اومد
٪خب رسیدیم
_همه اماده اید
+ و÷: بلهه
_خب همراه من و تهیونگ بیاد.
رفتیم سمت. بار و جوری رفتار میکردیم که انگار همو نمیشناسیم، تهیونگ و کوک رفتن نشستن و کیونگ هم رفت پیش گارسون، چون گارسون از خود ما بود کیونگ باهاش رفت تا سفارش هارو اماده کنه. منم رفتم و پشت یکی از میز ها وایسادم و تظاهر کردم که منتظر سفارشم هستم که صدای شوگا توی هدزفریم پیچید
☆افرین همینجوری پیش برید.
*اتاق جلسه جانگ وو اتاق شماره ۴۷ هست
اروم به یونجی باشه ایی گفتم و یه نگاه به کیونگ کردم که داشت سفارش هارو میبرد، به من نگاه کرد از چهره اش ترس میبارید. یه لبخند بهش زدم و اون هم به سمت اتاق رفت.
ویو کیونگ
به پشت در اتاقشون رسیدم، ترسیده بودم و دستام میلرزید ولی به بقیه فکر کردم، نباید به خاطر اشتباه من اونا تو دردسر بیوفتن پس یکم خودمو اروم کردم، صدای خنده هاشون از پشت در میومد. توی نوشیدنی هاشون بیهوش کننده ریخته بودیم تا بتونیم راحت تر کارمون رو انجام بدیم. اروم در زدم و وارد شدم اصلا حواسشون به من نبود منم خیلی عادی داشتم سفارش هاشون رو جلوشون میچیدم که یچیزی شنیدم چون صداشون رو از توی هندزفریم شوگا و یونجی میشنیدند نیازی نبود که ظبط کنم. علامت جانگ وو (=) علامت فردی که باهاش حرف میزد(:)
=فردا سوهی و چان رو به عمارتم میارم
: خوبه اون سه تا بچه چی شدن
= اونارو قبل از ما بردن ولی نمیدونم چه کسی اونارو برده.
ادامه پارت بعد...
۳.۷k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.